| 6 سال پیش رضا رفیع

موازی کاری لیلی مجنون داستان لیلی مجنون از معروف ترین عاشقانه های دلپذیر الهام بخش دنیاست کمتر

موازی کاری لیلی مجنون داستان لیلی مجنون از معروف ترین عاشقانه های دلپذیر الهام بخش دنیاست کمتر
موازی کاری لیلی و مجنون!

داستان لیلی و مجنون از معروف ترین عاشقانه های دلپذیر و الهام بخش دنیاست. کمتر کسی است که در وادی عشق و عاشقی، نامی از لیلی و مجنون نیاورد و عشقش را با عشق ایشان مقایسه نکند و مخ نزند!(بگذریم که در روزگار ما کسانی هستند که الحمدلله از بیخ نمی دانند عشق چیست و سردرختی است یا پادرختی؟! و اگر برایشان به تعریف این قصه پر غصه هم بنشینی؛ آخرالامر می پرسند: راستی، لیلی نر بود یا ماده؟!...)
بگذریم. فرصت تعریف داستان نیست. در عوض می توانید مثل من به تماشای نمایشی موزیکال به همین نام "لیلی و مجنون" بنشینید که جداً تماشایی است. چون نخستین اپرای نمایشی در ایران و در خصوص لیلی و مجنون است که جمعی از اهل آواز و موسیقی به ایفای نقش ها پرداخته اند. عشق و موسیقی و شعر و آواز از یک جنس اند. و همه اینها در این نمایش به هم رسیده اند تا مخاطب را به اوج لذت عرفانی و نمایشی عاشقانه برسانند. صداها عالی و درخور که اگر خود نظامی می شنید؛ مثنوی اش را کش می داد تا بهانه ای باشد برای شنیدن بیشتر آوازها و‌ ما نیز که.... ما همه اجزای آدم بوده ایم/در بهشت این لحن ها بشنوده ایم. روایت نمایش با این شعر معروف حضرت جامی شروع می شود با صدای خوش دوست دیرینم "مهیار شادُروان"(در نقش مرشد) که همان اول، مرا جذب کرد؛ چون همیشه این شعر را زمزمه کرده ام:
دید مجنون را یکی صحرا نورد/در میان بادیه بنشسته فرد/ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم/می زند حرفی به دست خود رقم/گفت: ای مفتون شیدا چیست این؟/می نویسی نامه؟ بهر کیست این؟/گفت شرح حسن لیلی می دهم/خاطر خود را تسلی می دهم/می نویسم نامش اول وز قفا/می نگارم نامه عشق و وفا/ ناچشیده جرعه ای از جام او/عشقبازی می کنم با نام او.....
ممکن است بارها حدیث عشق این دو عاشق شیدا را شنیده باشید؛ اما این خاصیت عشق راستین و روح انگیز است که کهنه شدنی نیست. چونان شراب ساخت حافظ و مولاناست که هرچه بیشتر ماند و پاید، نوشیدنی تر و نوشین تر می شود.
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم، نامکرر است
خلاقیت دیگر کار، جز صداهای خوش و آوازها، قالب نمایش است. مستقیم به داستان لیلی و مجنون ورود نمی کند. آن را در قلب یک نمایش دیگر و امروزی تر و عینی تر پیاده می کند. این بار، صحرای جنون، سالن نمایشی است که بازیگران نقش لیلی و مجنون در حین تمرین نمایش، عاشق هم می شوند و.... این بار نیز.... "پیداست که عشق این دو خاکی/ سر بر نزند، مگر به پاکی". دو داستان عاشقانه به موازات هم و گاه در دل هم پیش می روند. و دو عشق در هم زندگی می کنند....
#‌لیلی و مجنون
#‌نمایش

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط