|
7 سال پیش
رضا رفیع
ناگفته هایی از گل آقا در سالگرد سفرش مرحوم کیومرث صابری، از هنرمندان متعهد طنزپردازان شهیر کشور اس
ناگفته هایی از گل آقا در سالگرد سفرش
مرحوم کیومرث صابری، از هنرمندان متعهد و طنزپردازان شهیر کشور است که در اذهان ملت ایران به نام مستعار «گلآقا» شناخته میشود. مرحوم صابری در یازده اردیبهشت سال ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفت. پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد مرحوم کیومرث صابری، گفتوگویی باآقای «رضا رفیع»، شاعر طنزپرداز و از شاگردان مرحوم صابری پیرامون چگونگی شکلگیری هفتهنامهی گلآقا و نقش رهبر انقلاب در آن انجام داده است.
#نحوه آشنایی شما با مرحوم کیومرث صابری کِی و چگونه بود؟
سال ۶۳ که دانشآموزی بودم در کنج شهرستان تربت حیدریه، ستون «دوکلمه حرف حساب» گل آقا را دیدم. مثل بقیهی هموطنان که با نام گل آقا آشنا بودند، من هم یک مخاطب بودم. حالا فرق من این بود که یک کانالهایی داشتیم و میتوانستم بفهمم این گل آقا چه شخصی است. همین مقدار وگرنه مثل بقیه مردم یک مخاطب بودم. قلم ایشان، طنز و نگاه و نگرش ایشان در عرصهی ادبیات من را جذب کرد. این جذبه باعث ورود من به عالم طنز گل آقایی شد و از دور، دانشجوی مکتب گل آقا شدم، به سبک دانشگاه پیام نور. بدون اینکه حتی خود ایشان اطلاعی داشته باشد. تا زمانیکه من وارد مطبوعات شد و در دههی ۷۰ به تهران آمدم و طنزنویسی را در مطبوعات شروع کردم.
سال ۷۲ که ایشان برخی مطالب من را خوانده بود، مشکوک شده بود که برادر بزرگ من، جلال رفیع که نویسنده است این مطالب را مینویسد. به خود ایشان تلفن زده بود که جلال اینها را تو مینویسی؟ برادر من هم گفته بود: نه آقاجان ما چیزی که زیاد داریم بچه است، داداش دیگری دارم که او اینها را مینویسد.
آقای صابری گفته بود الان برادرت کجاست؟ برادر من هم گفته بود شهرستان تربت حیدریه دارد گرد و خاک میخورد. بعد از آن، آمدم تهران و طنز را شروع کردم و فهمیدم ایشان به طنز بنده محبت دارد، چون طنز من یک طنز ادبی بود. ایشان دعوت به همکاری کردند اما من بهخاطر تعهدی که داده بودم به نشریات دیگر، نتوانستم به گل آقا بروم. تا اینکه در سال ۷۸ با آقای صابری صحبت کردم و رسما در گل آقا مشغول فعالیت شدم. بعد از چند ماه هم ایشان محبت کرد، مسئولیت دبیری تحریریه یا سردبیری هفته نامه گل آقا را به بنده داد. همنشینی و همراهی با کیومرث صابری، فرصت مغتنم و ذیقیمتی بود که فراروی من قرار گرفت و در استحکام و قوت طنزنویسی من نقش بسیار ارزندهای داشت......
ادامه و مشروح این گفت و گوی مفصل را می توانید در این سایت مطالعه کنید:
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=36378
مرحوم کیومرث صابری، از هنرمندان متعهد و طنزپردازان شهیر کشور است که در اذهان ملت ایران به نام مستعار «گلآقا» شناخته میشود. مرحوم صابری در یازده اردیبهشت سال ۱۳۸۳ دار فانی را وداع گفت. پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR بهمناسبت سالگرد مرحوم کیومرث صابری، گفتوگویی باآقای «رضا رفیع»، شاعر طنزپرداز و از شاگردان مرحوم صابری پیرامون چگونگی شکلگیری هفتهنامهی گلآقا و نقش رهبر انقلاب در آن انجام داده است.
#نحوه آشنایی شما با مرحوم کیومرث صابری کِی و چگونه بود؟
سال ۶۳ که دانشآموزی بودم در کنج شهرستان تربت حیدریه، ستون «دوکلمه حرف حساب» گل آقا را دیدم. مثل بقیهی هموطنان که با نام گل آقا آشنا بودند، من هم یک مخاطب بودم. حالا فرق من این بود که یک کانالهایی داشتیم و میتوانستم بفهمم این گل آقا چه شخصی است. همین مقدار وگرنه مثل بقیه مردم یک مخاطب بودم. قلم ایشان، طنز و نگاه و نگرش ایشان در عرصهی ادبیات من را جذب کرد. این جذبه باعث ورود من به عالم طنز گل آقایی شد و از دور، دانشجوی مکتب گل آقا شدم، به سبک دانشگاه پیام نور. بدون اینکه حتی خود ایشان اطلاعی داشته باشد. تا زمانیکه من وارد مطبوعات شد و در دههی ۷۰ به تهران آمدم و طنزنویسی را در مطبوعات شروع کردم.
سال ۷۲ که ایشان برخی مطالب من را خوانده بود، مشکوک شده بود که برادر بزرگ من، جلال رفیع که نویسنده است این مطالب را مینویسد. به خود ایشان تلفن زده بود که جلال اینها را تو مینویسی؟ برادر من هم گفته بود: نه آقاجان ما چیزی که زیاد داریم بچه است، داداش دیگری دارم که او اینها را مینویسد.
آقای صابری گفته بود الان برادرت کجاست؟ برادر من هم گفته بود شهرستان تربت حیدریه دارد گرد و خاک میخورد. بعد از آن، آمدم تهران و طنز را شروع کردم و فهمیدم ایشان به طنز بنده محبت دارد، چون طنز من یک طنز ادبی بود. ایشان دعوت به همکاری کردند اما من بهخاطر تعهدی که داده بودم به نشریات دیگر، نتوانستم به گل آقا بروم. تا اینکه در سال ۷۸ با آقای صابری صحبت کردم و رسما در گل آقا مشغول فعالیت شدم. بعد از چند ماه هم ایشان محبت کرد، مسئولیت دبیری تحریریه یا سردبیری هفته نامه گل آقا را به بنده داد. همنشینی و همراهی با کیومرث صابری، فرصت مغتنم و ذیقیمتی بود که فراروی من قرار گرفت و در استحکام و قوت طنزنویسی من نقش بسیار ارزندهای داشت......
ادامه و مشروح این گفت و گوی مفصل را می توانید در این سایت مطالعه کنید:
http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=36378
بیشتر...
تبلیغات