| 7 سال پیش رضا رفیع

بفرمایید منزل استاد شفیعی کدکنی عوضی نشنفتید...اینجا منزل پدری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است استاد دا

بفرمایید منزل استاد شفیعی کدکنی عوضی نشنفتید...اینجا منزل پدری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است استاد دا
!بفرمایید منزل استاد شفیعی کدکنی

عوضی نشنفتید!... اینجا منزل پدری دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. استاد دانشگاه، ادیب و محقق و پژوهشگر و از شاعران خوب روزگار که برخی از پاره های شعر او زمزمه ذهن و زبان دو نسل قبل و بعد انقلاب است.
از مشهد که راهی جنوب خراسان می شوی، در ۳۰ کیلومتری تربت حیدریه(زادگاهم)، راهی به سمت غرب جدا می شود که چون در جاده ای باریک ۳۰ کیلومتر پیش روی، بر روی تابلوی نوشته است: به شهر کدکن خوش آمدید. سابقاً از بخش های تربت حیدریه حساب می شد و اکنون برای خودش شهر کوچکی است. سمت راست ورودی شهر، قبر پدر عطار نیشابوری را می بینید که غریب در گوشه ای از صحرا فتاده. دریغ از حتی سایه بانی بر سر!.... در میدان اصلی شهر هم که مجسمه فرزند شاعر و عارفش "عطار نیشابوری" که حضرت مولانا در باب او گفت: عطار روح بود و سنایی دو چشم او/ ما از پی سنائی و عطار آمدیم.
در حاشیه دیگری از شهر و درکنار ساختمان های نوساخته و دیرساخته، به خانه آمیخته از کاهگل و آجر خام برمی خوری در کنار نهری از آب. زلال تر از اشک چشم. حتی تابلوی نیست که بفهمی کجاست! همراهت(آقای محمودی) که گویا تنها حافظ و نگهدارنده چند بنای تاریخی کدکن است؛ می گوید: بفرمایید منزل پدری استاد محمدرضا شفیعی کدکنی!!
آقای اصغر یعقوبی، شهردار سابق این دیار که همراه ماست و میزبان من؛ توضیحات خوبی از این خانه و دیگر بناهای تاریخی و فرهنگی شهر بی امکانات کدکن می دهد. می فهمم که همان سنگ مزار پدر عطار هم یکی از جرائم ایشان بوده که مرتکب شده و برداشته شده!...
به زادگاه و خانه کاهگلی در حال خراب شدن استاد شفیعی کدکنی می نگرم و در درون می گریم. می نشینم بر لب نهر آب و صورتی تازه می کنم تا این اشک تاریخی ام راز دل پر دردم را برملا نکند. به ترنم آب روان گوش می دهم و به زمزمه آن شعر معروف استاد شفیعی در کنار جوی گذران می نشینم که چندی پیش با حضور خود ایشان بر دیواری از شهر "لیدن" در هلند نوشته و توسط خود شاعر امضاء شد:
به کجا چنین شتابان؟/ گون از نسیم پرسید:/ دل من گرفته زینجا، هوس سفر نداری؟/ ز غبار این بیابان؟/ همه آرزویم اما... چه کنم که بسته پایم..../ به کجا چنین شتابان؟/ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم.
سفرت به خیر اما/ تو و دوستی خدا را / چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران/ برسان سلام ما را...
دم این چهره جهانی و همولایتی ما استاد شفیعی کدکنی گرم و عمرش دراز، که مانده است و بالنده است و همچنان می نویسد و می سراید و.... سر در کار خویش دارد. جهانی است بنشسته در گوشه ای!...
#‌شفیعی_کدکنی

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط