| 8 سال پیش رضا رفیع

با احسان شریعتی به یاد پدر بچه های شریعتی مثل خودش آرام متین باوقار با شخصیت اند استاد دانشگاه

با احسان شریعتی به یاد پدر بچه های شریعتی مثل خودش آرام متین باوقار با شخصیت اند استاد دانشگاه
با احسان شریعتی به یاد پدر

بچه های شریعتی مثل خودش آرام و متین و باوقار و با شخصیت اند. استاد دانشگاه و سر در مطالعه و کتاب و شدن.... همان که دکتر علی شریعتی در پی اش بود: "شدن" و حرکت کردن و راکد نماندن و ماکت و مرداب نشدن. توفیق همصحبتی با سوسن خانم و آقا احسان شریعتی را داشته ام و سیمای روشن و محبوب پدر را ناخودآگاه در چهره و رفتار آنها جستجو کرده ام.
با سوسن خانم از جوک هایی هم که برای دکتر ساختند در این سالها سخن گفتم و گفتم که اگر دقت کنید، جوهره اکثر این جوک ها در اقبال به اندیشه ها و در تایید محبوبیت شریعتی است و نه خدای نکرده نشان دلزدگی و بدآمد این نسل از او که هنوز هم جمله های زیبایش را و کویریات او را کلمات قصار می کنند و در فضاهای مجازی، دست به دست و پست به پست و کامنت به کامنت می چرخانند. به این جملات مگر می شود نسل امروز هم دل نبندد: اگر مثل گاو گنده باشی، می دوشندت‌. اگر مثل خر قوی باشی، بارت می کنند. اگر مثل اسب دونده باشی، سوارت می شوند... آنها فقط از فهمیدن تو می ترسند.
احسان شریعتی، به برنامه های من در تلویزیون ابراز محبت می کرد و چقدر خوشحال شدم وقتی که از بقیه سراغ مرا گرفته بود و با دقت از برنامه های من نشانی داده بود. در خیالم انگار دکتر علی شریعتی از قندپهلو و از پاتوکفش اخبار من خوشش آمده!... طنز در نوشته های دکتر بسیار است. در بحث الیناسیون می گفت همسایه پدر ما خری داشت که خیلی او را دوست داشت؛ به گونه ای که در او استحاله شده بود. روزی صدای شیون از منزل همسایه بلند شد. وقتی رفتیم دیدیم بالاسر خرش نشسته و بر سر می زند و می نالد و می گوید: خر من مرد!...و دکتر می گوید چون خر ، شخصیت او را فراگرفته بوده، باید در اصل می گفت که: منِ خر مرد!
مثلث تاریخی ترکیب" زر و زور و تزویر" دکتر معروف است. و برادر من که در سال ۵۴ یکی از کتاب هایش به اسم و با عکس دکتر شریعتی توسط ناشران فرصت طلب به بازار کتاب روانه شده بود؛ بعدها به شوخی، یک ضلع چهارم هم بر این سه ضلع اضافه کرد که: "زر" و "زور" و "تزویر" و "زِر"(زر زدن)!
سال ۵۶ بود و اواخر خرداد ماه و من کودکی بیش نبودم و کنجکاو. برادرم جلال تازه از زندان ساواک رهایی یافته بود. شبی شنیدم که به پسر عمه ام می گفت دکتر شریعتی در خارج فوت کرده است. آن موقع نمی فهمیدم دکتر شریعتی کیست. خیال می کردم پزشک است و لابد آمپول می زند!
دکتر حسن حبیبی در سفر به فرانسه در همان سالهای دهه پنجاه، کتابی از برادرم با عنوان" نماز تسلیم انسانی عصیانگر" را نشان دکتر شریعتی داده بود و دکتر ابراز خوشحالی کرده بود. #‌دکتر_شریعتی

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط