|
5 سال پیش
farhad
پدر بزرگ...رفت...برای همیشه دیروز که ما تو زندگی خودمون غرق بودیم تو از پیشمون رفتی، ساعت بعدازظهر
#پدر_بزرگ..........رفت..........برای_همیشه.
دیروز که ما تو زندگی خودمون غرق بودیم تو از پیشمون رفتی، ساعت ۷ بعدازظهر آروم و بیصدا،
چند وقتی بود که حال و روز خوشی نداشتی، دیگه نیرو و توان سابق رو نداشتی، چند وقتی بود که دیگه یارای صحبت کردن نداشتی، فقط بهمون نگاه میکردی، اما من همش تو ذهن درگیرم صدات رو مرور میکردم، یعنی میشه خدایا بازم برامون صحبت کنه، اما دیگه صدایی نیست، دیگه نیست که بهم بگه پسر نازدارم پسر خوشگلم، آخرین نگاهت که بهم کردی رو هیچوقت یادم نمیره، نگاه معناداری بود، انگار میخواستی با چشمات چیزی بهم بگی، شایدم میخواستی باهام خداحافظی کنی، منم ته دلم لرزید، ترسیدم، انگار یه جورایی بهم الهام شده بود که دیگه همدیگرو نمیبینیم.............و اونچه که نباید،اتفاق افتاد، انگار ترسم درست بود، لرزش قلبم درست بود، تو رفتی و ما موندیم باخاطراتت، با مرور آهنگ صدات و خنده هات توی ذهن درگیرمون............برو سفر سلامت، روحت شاد و قرین آرامش.
دیروز که ما تو زندگی خودمون غرق بودیم تو از پیشمون رفتی، ساعت ۷ بعدازظهر آروم و بیصدا،
چند وقتی بود که حال و روز خوشی نداشتی، دیگه نیرو و توان سابق رو نداشتی، چند وقتی بود که دیگه یارای صحبت کردن نداشتی، فقط بهمون نگاه میکردی، اما من همش تو ذهن درگیرم صدات رو مرور میکردم، یعنی میشه خدایا بازم برامون صحبت کنه، اما دیگه صدایی نیست، دیگه نیست که بهم بگه پسر نازدارم پسر خوشگلم، آخرین نگاهت که بهم کردی رو هیچوقت یادم نمیره، نگاه معناداری بود، انگار میخواستی با چشمات چیزی بهم بگی، شایدم میخواستی باهام خداحافظی کنی، منم ته دلم لرزید، ترسیدم، انگار یه جورایی بهم الهام شده بود که دیگه همدیگرو نمیبینیم.............و اونچه که نباید،اتفاق افتاد، انگار ترسم درست بود، لرزش قلبم درست بود، تو رفتی و ما موندیم باخاطراتت، با مرور آهنگ صدات و خنده هات توی ذهن درگیرمون............برو سفر سلامت، روحت شاد و قرین آرامش.
بیشتر...
تبلیغات