شهرآرانیوز |
1 سال پیش

حکایت مرد کچل کلاه گم شده شهرآرانیوز

حکایت مرد کچل و کلاه گم شده
مرد گرمابه دار از پشت دخل برخاست و نزدیک وی شد و گفت: «داداش! ما اینجا دزد نداریم.
نوشتهامید مهدی نژاد

در روزگاران قدیم که خانه‌ها مثل روزگاران جدید حمام نداشتند و مردم برای استحمام از گرمابه های عمومی استفاده می کردند، مردی برای استحمام وارد گرمابه شد. وی نخست لباس هایش را درآورد و داخل ساکش گذاشت. سپس از دلاک خواست وی را شست وشو دهد.

سپس خودش را خشک کرد و لباس هایش را پوشید و خواست از گرمابه بیرون برود که ناگهان متوجه شد کلاهش روی سرش نیست. فوری به دم در حمام رفت و در چهارچوب در ایستاد و رو به مشتریان حمام، فریاد زد: «هیچ کس از گرمابه خارج نشود.» مرد گرمابه دار پرسید: «چرا؟ مگر چه شده؟» مرد گفت: «کلاه من نیست.» مرد گرمابه دار از پشت دخل برخاست و نزدیک وی شد و گفت: «داداش! ما اینجا دزد نداریم.

دوم از آن، از کجا معلوم تو اصلا کلاه داشته بوده باشی؟!» مرد دستش را به سمت کله اش برد و کلاه گیسش را از روی کله اش برداشت و گفت: «ناموسا این کله از آن کله هاست که بشود بدون کلاه آن را این سو و آن سو برد؟» مرد گرمابه دار کمی دقت کرد و گفت: «الان که دقت می کنم، می بینم راست می گویی.» سپس کنار مرد کچل ایستاد و فریاد زد: «هیچ کس از گرمابه خارج نشود تا کلاه ایشان پیدا شود.» در این لحظه یکی از مشتریان حمام که تازه لباس پوشیده بود، نزد مرد کچل رفت و گفت: «آیا از ریزش مو رنج می بری؟» مرد کچل گفت: «معلوم نیست؟» مشتری گفت: «معلوم است.» وی افزود: «آیا می دانی با استفاده از شامپوی معجزه آسای استاد نیک اندیش، می توانی رنج خود را تسکین دهی و از کله ای پرمو لذت ببری؟» مرد کچل گفت: «واقعا؟» مشتری گفت: «بلی.» سپس تصویر مرد کچلی را که هنوز از شامپوهای استاد نیک اندیش استفاده نمی کرد و کچل بود و تصویر مرد پرمویی را که از شامپوهای استاد نیک اندیش استفاده می کرد و مو داشت، به وی نشان داد.

مرد کچل که به شدت تحت تأثیر پرمویی شخص حاضر در تصویر دوم قرار گرفته بود، گفت: «این ها را کجا می فروشند؟»

مشتری که خودش ویزیتور شامپوهای استاد نیک اندیش بود و خود از آن شامپوها داشت، گفت: «خودم بهت می دهم.» و سه عدد شامپو به مرد کچل فروخت. مرد کچل ساکش را باز کرد تا پول شامپوها را به وی بپردازد و کلاهش را که در ته ساکش بود، مشاهده کرد. وی نخست پول شامپوها را داد. سپس از گرمابه دار و مشتریان بابت اینکه موجب مزاحمت و تشویش اذهان عمومی شده بود، عذرخواهی کرد.

مرد گرمابه دار و مشتریان نیز از جنبه خصوصی جرم، وی را بخشیدند اما از جنبه عمومی جرم با استفاده از مشت و لگد او را از حمام بیرون انداختند.

عضو شوید:آخرین اخبار کشور را در این صفحه اینستاگرام دنبال کنید

در روزگاران قدیم که خانه‌ها مثل روزگاران جدید حمام نداشتند و مردم برای استحمام از گرمابه های عمومی استفاده می کردند، مردی برای استحمام وارد گرمابه شد. وی نخست لباس هایش را درآورد و داخل ساکش گذاشت. سپس از دلاک خواست وی را شست وشو دهد.

سپس خودش را خشک کرد و لباس هایش را پوشید و خواست از گرمابه بیرون برود که ناگهان متوجه شد کلاهش روی سرش نیست. فوری به دم در حمام رفت و در چهارچوب در ایستاد و رو به مشتریان حمام، فریاد زد: «هیچ کس از گرمابه خارج نشود.» مرد گرمابه دار پرسید: «چرا؟ مگر چه شده؟» مرد گفت: «کلاه من نیست.» مرد گرمابه دار از پشت دخل برخاست و نزدیک وی شد و گفت: «داداش! ما اینجا دزد نداریم.

دوم از آن، از کجا معلوم تو اصلا کلاه داشته بوده باشی؟!» مرد دستش را به سمت کله اش برد و کلاه گیسش را از روی کله اش برداشت و گفت: «ناموسا این کله از آن کله هاست که بشود بدون کلاه آن را این سو و آن سو برد؟» مرد گرمابه دار کمی دقت کرد و گفت: «الان که دقت می کنم، می بینم راست می گویی.» سپس کنار مرد کچل ایستاد و فریاد زد: «هیچ کس از گرمابه خارج نشود تا کلاه ایشان پیدا شود.» در این لحظه یکی از مشتریان حمام که تازه لباس پوشیده بود، نزد مرد کچل رفت و گفت: «آیا از ریزش مو رنج می بری؟» مرد کچل گفت: «معلوم نیست؟» مشتری گفت: «معلوم است.» وی افزود: «آیا می دانی با استفاده از شامپوی معجزه آسای استاد نیک اندیش، می توانی رنج خود را تسکین دهی و از کله ای پرمو لذت ببری؟» مرد کچل گفت: «واقعا؟» مشتری گفت: «بلی.» سپس تصویر مرد کچلی را که هنوز از شامپوهای استاد نیک اندیش استفاده نمی کرد و کچل بود و تصویر مرد پرمویی را که از شامپوهای استاد نیک اندیش استفاده می کرد و مو داشت، به وی نشان داد.

مرد کچل که به شدت تحت تأثیر پرمویی شخص حاضر در تصویر دوم قرار گرفته بود، گفت: «این ها را کجا می فروشند؟»

مشتری که خودش ویزیتور شامپوهای استاد نیک اندیش بود و خود از آن شامپوها داشت، گفت: «خودم بهت می دهم.» و سه عدد شامپو به مرد کچل فروخت. مرد کچل ساکش را باز کرد تا پول شامپوها را به وی بپردازد و کلاهش را که در ته ساکش بود، مشاهده کرد. وی نخست پول شامپوها را داد. سپس از گرمابه دار و مشتریان بابت اینکه موجب مزاحمت و تشویش اذهان عمومی شده بود، عذرخواهی کرد.

مرد گرمابه دار و مشتریان نیز از جنبه خصوصی جرم، وی را بخشیدند اما از جنبه عمومی جرم با استفاده از مشت و لگد او را از حمام بیرون انداختند.



#‌اخبار #‌مشهد منبع: شهرآرانیوز

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط

پس از کش و قوس فراوان در نهایت استادیوم دیدار تیم‌های استقلال آبی پوش ملاثانی و سپاهان در مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی فوتبال مشخص شد.

1 ساعت پیش

یک نویسنده اسرائیلی اعلام کرد، رویکردی که نتانیاهو در پیش گرفته منجر به نابودی اسرائیل خواهد شد.

1 ساعت پیش

گورستان تاریخی هفتاد ملا، نامی که کنجکاوی هر گردشگری را برمی انگیزد، مجموعه ای منحصر به فرد از قبرهای سنگی سفید رنگ است که در دل کوهی کم ارتفاع، در شهرستان میرجاوه، جا خوش کرده است.

1 ساعت پیش

توپچی‌ها با تحقیر همشهری آبی‌پوش خود به رقابت با دو مدعی دیگر قهرمانی در لیگ برتر انگلیس ادامه دادند.

1 ساعت پیش

اگر احساس خستگی برای شما مدت‌ها است که به امری دائمی تبدیل شده، حتماً به پزشک مراجعه کنید؛ اگر آهن کافی در بدن شما وجود ندارد، رژیم غذایی خود را تغییر دهید و اسفناج و گوشت بیشتری مصرف کنید.

نیم ساعت پیش

مدیریت بحران استان یزد به دلیل شدت بارش‌های امروز، تمامی مقاطع تحصیلی شهرستان یزد را برای چهارشنبه پنجم اردیبهشت غیرحضوری و تعطیل اعلام کرد.

1 ساعت پیش

با واگذاری دو باشگاه بزرگ فوتبال ایران یعنی پرسپولیس و استقلال که رییس سازمان خصوصی‌سازی آن را تحولی تاریخی می‌داند، این امیدواری ایجاد شده که وضعیت مالی سرخابی‌های پایتخت بهبود پیدا کند.

1 ساعت پیش

گردنه تته در شهرستان پاوه حدود نیمی از سال را به دلیل بارش سنگین برف مسدود می‌شود و اکنون در آستانه بازگشایی قرار دارد.

1 ساعت پیش

وزیر صمت با حذف سامانه یکپارچه خودرو که برای خرید و فروش خودرو است موافقت کرد.

نیم ساعت پیش

بیشتر...