8 سال پیش
چطور اعتماد به نفسِ رهبری پیدا کنیم
سه حقیقت برای از سر راه برداشتن ترس
به عنوان انسان گاهی در موقعیتهایی قرار میگیریم که به ما احساس ناامنی و عدم آسایش دست میدهد، اما به عنوان یکرهبراین وضعیت تقریبا همیشگی است.
حتما میدانید دربارهی چه چیز حرف میزنم. البته این موقعیتها میتوانند مثبت هم باشند، مثل وقتی که قرار است برای یک جمعیت بزرگسخنرانیکنید، محصول جدیدی را طراحی کنید، یا با یک مشتری مهم قرارداد خود را تمدید کنید.
در مقابل شرایط منفیای هم وجود دارد، مثل جلسهای که به جر و بحث ختم میشود، یک تماس تلفنی ناامیدکننده، یا حملهای پیشبینینشده از سوی یک هیئتمدیرهی متخاصم.
طبق تجربه باید بگویم که زندگی یک رهبر مخلوطی از هر دوی این موقعیتهای مثبت و منفی است، و اگر شما هم مثل من باشید، میدانید که درگیر شدن با این موقعیتها همیشه هم دلخواه ما نیست.
چالشها همیشه وجود دارند اما وجوداعتماد به نفسدر شما همیشگی نیست.اعتماد به نفسظاهر میشود و از بین میرود. من معمولاً در آغاز کارها خود را در حالی یافتهام که اعتماد کمی به خودم داشتهام.
در ابتدای انجام هر کار بزرگ دچار بیشترین میزان شک واضطرابمیشوم. ایناضطرابشدید اولیه، چه خوب چه بد، زمانی که وارد فرایند انجام آن کار میشوم، پایان میگیرد. ولی تا قبل از آن، مثل کسی هستم که بر لبهی سکوی بلند شیرجه ایستاده و از بالا به آن همه آبیِ پیش چشمش نگاه میکند.
مسئله این است که شما به عنوان یک رهبر راهی جز پریدن ندارید. باید به پیش بروید و باید اولین کسی باشید که این کار را انجام میدهد.
حالا میخواهم بگویم چطور میتوانیم ترس را، تا لحظهی پرش از سکو، از خودمان دور کنیم. این کار در مورد من، در برقرار کردن ارتباط با سه حقیقت حیاتی خلاصه میشود و فکر میکنم این سه حقیقت میتوانند به هر کس برای روبهرو شدن با لحظات شک و عدم اطمینان کمک کند.
سه حقیقتی که در ادامه با شما در میان میگذارم، در کنار هم، مفهومی را میسازند که نام آن را «سهگانهی اعتماد» گذاشتهام.
حقیقت شماره ۱: آنها مهماند
همهی افرادی که با آنها سر و کار دارید، فارغ از شرایطشان، مهم هستند. برای اینکه به خودتان اعتماد پیدا کنید، در این نکته تردید نکنید. چرا؟ به این دلیل که اهمیت دادن به دیگران باعث میشود از خود و دغدغههای شخصیمان بیرون بیاییم.
دلیر بودن چیزی ورای عبور از ترسهایمان است. دلیر بودن فراتر رفتن از این ترسها، به خاطر تأمین نیازهای دیگران است.
این سه سوال را میتوانیم برای عبور از خود و مرتبط شدن با دیگران، از خودمان بپرسیم:
دیگران چه میخواهند؟
هم اکنون در چه شرایطی به سر میبرند؟
چه بر سر راه وجود خواهد داشت؟
حقیقت شماره ۲: اینها مهماند
نه تنها دیگران مهم هستند، بلکه راهحلهای ما نیز مهماند. به عنوانرهبرکار ما رسیدگی به نیازهاست. به عبارت دیگر میتوان به درستی و در تعریفی ساده گفت، وظیفهی ما رهبران، نشان دادن این است که پیشنهادات ما چگونه پاسخگوی سه نیازی خواهد بود که در بالا ذکر شد.
اعتماد به خود از جایی شکل میگیرد که بدانیم پاسخهایی در اختیار داریم که میتوانند مشکلات واقعی را حل کنند. یک روش برای بدست آورن این اعتماد استفاده از این تکنیک سریع است. دو سوال زیر را از خود بپرسید:
- اگر تغییری صورت نگیرد چه بر سر دیگران میآید؟
- اگر تغییری جدی انجام شود، چه بر سر دیگران میآید؟
حقیقت شماره ۳: من مهم هستم
صادقانه بگویم، باور کردن این مورد احتمالاً برای برخی از ما بسیار دشوار است. درست است که افرادی که با آنها سر و کار دارید مهم هستند و البته، شما میدانید چه راهی، حتی اگر چندان خوشایند نباشد به بهترین شکل پاسخگوی شرایطشان خواهد بود. اما بخش سخت ماجرا این است: اگر آن فرد مناسبی که قرار است موضوع را حل و فصل کند شما نباشید چطور؟ این سوال یکی از پرسشهایی است که به بدترین شکل اعتماد به نفس را تخریب میکند.
جواب دادن به این سوال چارهی مشکلِ پیش روی شما نیست، حالا زمان آن است که به سراغ مسئلهی آزار دهنده بروید. اگر تا اینجای کار میدانید که (1) دیگران اهمیت دارند و (2) شما میتوانید مشکلشان را حل کنید، پس وقتِ گفتن سه عبارت تاکیدی مثبت است.
لازم نیست این سه عبارت را، به سرعت باور کنید، و احتمالا چنین نیز نخواهید کرد. خود من هم بسیار کم پیش میآید که آنها را باور کنم. اما به خاطر خودتان هم که شده، بگذارید این سه عبارت در ذهنتان طنینانداز شود و ببینید چه خواهد شد:
- تصادفی نیست که من در اینجا حضور دارم. خداوند مرا برای این فرد (یا این مردم)، دقیقا در زمان کنونی فرستاده است.
- چیزی که باید با دیگران به اشتراک بگذارم بسیار حیاتی است. برایشان مهم است، برای آنها، برای عزیزانشان، و برای دنیا.
- من دارای تمام منابعی هستم که برای ایجاد تغییر مثبت نیاز دارم.
پیش به جلو، بپرید!
این کار همهی مشکلات شما را حل نخواهد کرد. شما همچنان قرار ملاقاتهای ناخوشایند و هیئتمدیرهی خشمگین را پیش رو خواهید داشت. اما مهم نیست، هست؟
در سایهی سهگانهی اعتماد، شما هم اکنون میدانید که ترسها و نگرانیهای آنها هم به اندازهی ترسها و نگرانیهای شما، واقعی هستند. علاوه بر این، شما میدانید که میتوانید این ترسها را اداره کنید.
کار سادهای نخواهد بود. خود من مجبورم در ماه چندین بار موارد این لیست را به دقت مرور کنم. و این کار را سالهاست که انجام میدهم و هنوز هم به محض عبور از مرز آغازینِ یک کار، احساس میکنم حالم خوب شده است.
برای شما هم ممکن است همینطور باشد. بر ترس اولیهی خود غلبه کنید، اینگونه میتوانید تقریبا هر چیزی را بدست آورید. فقط بپرید!
برگرفته از:michaelhyatt
#کسب_و_کار منبع: چطور
بیشتر...
تبلیغات
تبلیغات
مطالب مرتبط
محیط کاری جای رقابت است. البته بسیاری از افراد از این عبارت سوءاستفاده میکنند که خود را بالا بکشند. زیرآبزدن، گزارش دروغین و دزدیدن ایده همکاران از این
8 ماه پیش
همکار سمی شخصی است که با رفتارها و صحبتهای نادرست و غیرحرفهای همکارانش را آزرده میکند و آرامش روانی محیط کار را از بین میبرد.
7 ماه پیش
مهارتهای قابل انتقال توانمندیهایی هستند که همیشه به کار میآیند. میتوانید آنها را در شغل کنونی کسب کنید و در آینده از آنها بهره ببرید.
7 ماه پیش
شرکای تجاری ممکن است بنیانگذاران یک استارتاپ، مالکان یک کسبوکار یا سرمایهگذاران یک پروژه مشترک باشند. هر شراکت تازه همراه با خود دارایی، مهارتها و
7 ماه پیش
پوپولیسم یا عوام گرایی نوعی جنبش سیاسی است که با هدف جذب مردم، آنها را متقاعد میکند که نخبگان جامعه برای مسائل جامعه اهمیتی قائل نیستند.
7 ماه پیش
معنای توتالیتاریسم چیست؟ به چه حکومتهایی توتالیتر میگویند؟ آیا تابهحال جامعه ایرانی حکومتهایی تمامیتخواه داشته است؟
8 ماه پیش
بسیاری از کارمندان محل کار را خانه دوم خود میدانند. بااینحال ۸ تا ۹ ساعت ماندن در دفتر کار معمولا خستهکننده است. از آنجایی که باید ساعات طولانی پشت میز
8 ماه پیش
آیا در روزهای تابستان همیشه خسته و کلافهاید؟ خب شما تنها نیستید. وقتی خورشید سوزان بر فراز سرتان شعله میکشد، ممکن است حس کنید هر لحظه تمرکزتان هم ذوب
8 ماه پیش
تصور روابط انسانی بدون اعتماد غیرممکن است. گرچه قوانین، مقررات و آییننامهها را برای مرزبندی و شفافسازی وظایف و نقشها مینویسند، بدون اعتماد نمیتوان
7 ماه پیش
بیشتر...