ماجرای سفر حسن باقری به لبنان اولین برخوردش با حاج قاسم تسنیم
گروه سیاسیخبرگزاری تسنیمـ مهدی بختیاری:9 بهمن 1361 چند روز قبل از عملیات والفجر مقدماتی، در یک حمله خمپارهای ارتش عراق در منطقه این عملیات، جمعی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که برای شناسایی منطقه در آنجا حضور داشتند به شهادت رسیدند که حسن باقری هم میان آنها بود.
حسن باقری را بسیاری نابغه جنگ میدانند؛ نابغهای که تا پیش از ورود به جنگ تجربه کار نظامی نداشت، در دانشگاههای نظامی درس نخوانده بود و مدت زمان زیادی هم در جبهه نماند اما اثرگذاریاش تا پایان جنگ و حتی در سالهای پس از آن نیز باقی ماند.
در چهلودومین سالگرد شهادت ایشان در گفتگو با سردار «محمد ابوترابی» به بررسی مقاطعی از زندگی این شهید بزرگوار و شیوه فرماندهی و مدیریت ایشان پرداختیم.
«سید محمد ابوترابی» جانباز و از اعضای قدیمی سپاه پاسداران است که در سال 59 به عضویت سپاه درآمد.
علاوه بر مسئولیتهایی که ایشان داشته نظیر جانشینی پادگان حضرت ولیعصر(عج)، فرماندهی عملیات سپاه منطقه هفتم، مسئولیت اطلاعات نیروی هوایی سپاه و... در حوزه نویسندگی نیز ورود کرده و کتابهای متعددی از ایشان درخصوص زندگی برخی بزرگان سپاه نظیر شهید کاظم رستگار و حسن بهمنی چاپ شده است و کتاب دیگری از ایشان درباره شهید حسن باقری نیز در دست چاپ است.
متن زیر گفتگوی تفصیلی با سردار ابوترابی پیرامون شهید باقری بهمناسبت سالگرد شهادت اوست.
* * *
* در مورد شهید باقری صحبتهای زیادی شده است و کتابها و فیلمهای زیادی هم درباره ایشان وجود دارد، شما بهعنوان کسی که در خصوص این شهید بزرگوار پژوهشهای زیادی کردید، مهمترین ویژگی حسن باقری را چه میدانید؟
در حوزه نظامی و بهخصوص مدیریت، ما به الگوهایی نیاز داریم که در زمان خودشان موفق بودند و این الگوها را باید به نسلهای بعد منتقل کنیم.
من خودم همیشه سه تا الگو برایم مطرح بود و خدا توفیق داد برای هر کدام از آنها هم کتابی تدوین کردم.
یکی از آنها شهید بزرگوار حاج حسن طهرانی مقدم بود که آشنایی ما با هم به زمانی برمیگردد که بنده در نیروی هوایی سپاه مشغول به خدمت بودم.
نفر دوم، شهید حسن بهمنی است که بنده افتخار داشتم در مقطعی جانشین ایشان در پادگان حضرت ولیعصر(عج) و در منطقه هفت سپاه بودم و تقریباً تا لحظه شهادت هم کنار ایشان حضور داشتم و نفر سوم، شهید بزرگوارمان حسن باقری.
من این سه بزرگوار را بهعنوان سه مدیر موفق و تأثیرگذار میدانم که فقط مدیریت نکردند.
خیلی مهم است که ببینیم یک مدیر وقتی کاری را بهعهده گرفت، چطور آن را اجرا میکند.
این سه شهید عزیز فقط مدیر اجرایی نبودند، مدیران راهبردی بودند که هم مباحث مرتبط با مسئولیتشان را خوب میشناختند و هم در آن مسئولیتی که بودند، تحول ایجاد میکردند.
شهید باقری در این حوزه یک تکخال و اسوه بود که ما هرچه میتوانیم باید در شناخت و شناساندن این عزیز تلاش کنیم، خصوصاً به نسل جوان که قرار است مدیران آینده باشند.
شهید حسن باقری از یک خانواده خیلی معمولی است. پدرش کارمند بود و مادر پرتلاشی هم داشت که بسیار روی تربیت فرزند حساس بودند. اهل رعایت دقیق حرام و حلال و تربیت صادقانه و اینکه بچه باید مرد بار بیاید و مسئولیتپذیر باشد.
شهید باقری قبل از پیروزی انقلاب سربازی رفته بود و به نسبت آن موقع سپاه که عمده نیروها با دو ماه آموزش اعزام میشدند، تجربه خیلی بیشتری داشت و یک ژنرال محسوب میشد.
قبل از ورود به سپاه هم خبرنگار بود و به همین دلیل در حوزه اطلاعات که وارد شد، این سابقه بسیار به او کمک کرد.
بهترین گزارشهای اطلاعاتی مثل گزارشهایی که شما خبرنگاران مینویسید، باید 6 عنصر خبری کی، کِی، کجا، چه، چرا و چطور را داشته باشد.
** همراه با مهندس بازرگان در اجلاس الجزایر
شهید باقری در دورهای که کار خبرنگاری میکرد، در چند مقطع مهم حضور داشت که یکی از آنها اجلاس الجزایر بود.
* اجلاسی که مهندس بازرگان در آن شرکت کرد و حواشی زیادی هم داشت.
بله. شهید باقری در این سفر جزو کسانی است که گزارشهای خیلی خوبی از مجموعه دیدارها تنظیم میکند و میفرستد.
* آن موقع ایشان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بودند.
بله ایشان بهعنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی، با هیئتی که مهندس بازرگان نخست وزیر، آقای یزدی وزیر امور خارجه و آقای چمران بهعنوان وزیر دفاع در آن بودند به الجزایر میرود که سفر بسیار مهمی بود و بهیکنوعی مسیر انقلاب را از یک مسیر ضداستبدادی به یک مسیر ضداستکباری تغییر داد.
یا در ماجرای طبس، ایشان اولین کسی است که خودش را به آن صحنه میرساند. با یک عزیزی که عکاس بود و شهید باقری خیلی هم ناراحت بود که گزارش او رفته و نتوانستند عکسها را بفرستند.
یا در کردستان با احمد مفتیزاده یکی از بزرگان اهلسنت مصاحبهای در خصوص موضوع گروهکها و تجزیهطلبی میگیرد که کار بسیار خوبی بود.
** مقاله شهید باقری در روزنامه قبل از انقلاب
قبل از انقلاب و بعد از ماجرای کشتار 17 شهریور که ایشان در ایلام سرباز است، یک روز که به مرخصی میآید، به خانواده اطلاع میدهد که من دیگر نمیتوانم سرباز باشم.
همان موقع یک مقالهای با اسم «حسن افشاری» مینویسد که در روزنامه کیهان یا اطلاعات چاپ میشود و در آن به وزیر اطلاعات آن زمان که الآن معادل وزیر ارشاد میشود، هشدار میدهد که اگر روزنامهها نتوانند آزادانه بنویسند و دردها را بگویند، مباحث به خیابان کشیده میشود و میگوید؛ علت اینکه مباحث به خیابان کشیده شده این است که شما سانسور را بر مطبوعات حاکم کردید".
دقت کنید این قضیه برای قبل از پیروزی انقلاب است و حسن باقری بهعنوان یک فرد که خودش را مسئول میداند، نگاه نمیکند که الآن چه نظامی بر سر کار است، در چارچوبی که دارد حرف میزند و مشکلات را بیان میکند و راه حل هم ارائه میدهد.
** نگاه شهید باقری به جنگ با اسرائیل پیش از تشکیل حزبالله
یا گزارشهای ایشان از سفری که به لبنان داشتند و من به دلیل نوع کاری که در این خصوص داشتم در جریان هستم که از قویترین تحلیل هاست که تهیه شده.
ایشان 10 روز حدوداً در لبنان بود و گزارشهایی نوشت که از عهده کسی که 30-40 برابر او در این کشور بوده هم برنمیآمد.
* چه تاریخی بود؟
اواخر سال 58 که از طرف «حزب امل» بهعنوان خبرنگار دعوت شده بود.
* از این حضور در لبنان چه گزارشهایی داده است؟ این زمان مقطعی است که شیعیان به تازگی امام موسی صدر را از دست دادند و با آمدن شهید چمران به ایران، حزب امل هم با یک سری چالشها مواجه است و از همه مهمتر اینکه اسرائیل هم دائم تجاوزاتی به خاک لبنان دارد.
مثلاً یکی از راهبردهایش ـ البته اسم نمیآورد ـ این است که جوانان حزبالله باید از سازمانهایی که برای دفاع در مقابل یک قوم دیگر است، خارج شده و در مقابل اسرائیل سازماندهی شوند آن هم نه فقط با سلاحهای سبک مثل کلاش و آر پی جی که روسها برای جنگهای داخلی در اختیارشان میگذارند بلکه حتماً باید موشک داشته باشند؛ موشکهای ضدهوایی که بتوانند هواپیماها را بزنند یا موشکهای زمین به زمین که بتوانند با نیروهای زمینی اسرائیل مقابله کنند. درسال 58 ایشان از تشکیل حزبالله و تجهیز حزبالله میگوید.
البته در روزنوشتهایش دارد که مهندس [میرحسین] موسوی بهعنوان سردبیر من را خواست و گفت؛ "بعضی گزارشهای شما قابل چاپ نبود و ما آنها را در بولتن محرمانه زدیم و به مسئولین دادیم که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت".
** انتخاب بین معلمی یا خبرنگاری
بهنوعی ورود حسن باقری به حوزه کار اطلاعاتی از همینجا کلید میخورد و البته باز خود ایشان میگوید که مادرش خیلی دوست داشت ایشان معلم شود منتهی به مادرش میگوید من اگر معلم شوم، نهایتاً میتوانم روی 200 نفر تاثیر بگذارم ولی الان در روزنامه یک چیزی مینویسم، یک دفعه 200 هزار نفر آن را میخوانند.
بعداً حضرت آقا (آیتالله خامنهای) که آن زمان رئیس جمهور بودند، ایشان را به آقای محسن رضایی که مسئول اطلاعات سپاه بود معرفی میکنند و ایشان وارد حوزه تخصصی شناخت گروههای راست که تهدیدی برای نظام بودند میشوند.
* اینها دقیقاً کدام گروهها بودند؟
مثلاً یک گروهی بود بهنام ارتش رهاییبخش ایران که ارتشیهای فراری در عراق با همکاری شاپور بختیار تشکیل داده بودند.
یا سلطنتطلبها و ساواکیهایی که هنوز در داخل کشور بودند و برای سران رژیم سابق خط فرار ایجاد میکردند.
در کل، گروهها و سازمانهای مرتبط با غرب که عقبههایشان در غرب بود.
در همین مقطع، ایشان یک ماموریت به ایلام میرود و بر اساس شواهد و قرائن برداشتش این است که احتمالاً عراق میخواهد عملیاتی علیه ما انجام دهد. این را قبل از شروع جنگ منعکس میکند.
** شهید داود کریمی حسن باقری را رشد داد
* اینجا دیگر ایشان خبرنگار نیست و یک عنصر اطلاعاتی است.
بله عنصر اطلاعاتی است که از طرف آقای رضایی ماموریت دارد.
با شروع جنگ، ایشان به جنوب میآید و توسط آقای محسن رضایی به آقای شمخانی معرفی میشود و بسیار مورد توجه حاج داوود کریمی (رحمتالله علیه) قرار میگیرد که در آن زمان فرمانده عملیات سپاه در جنوب بود.
* چطور میشود که شخصیتی مثل حاج داوود کریمی با آن خصوصیات و ویژگیهایی که دارد، حسن باقری را میپذیرد و به او مسئولیت میدهد؟ یعنی چه چیزی در شهید باقری نظر شهید داود کریمی را جلب کرد؟ آن هم در مقطعی که خیلیها شاید به واسطه فیزیکی که شهید باقری داشت مثل اینکه لاغر اندام بود و چهرهاش هم خیلی کم سن و سالتر نشان میداد، او را جدی نمیگرفتند.
فقط حاج قاسم [سلیمانی] جدیاش گرفته بود آن هم چون فکر کرده بود پسر آقای هاشمی رفسنجانی است (با خنده)
میخواهم بدانم حسن باقری چطور خودش را نشان میداد؟ شنیدم در جلسات فرماندهان که بلند میشد تا صحبت کند، خیلیها نگران بودند که این بچه حالا مثلاً چه میخواهد بگوید.
یکی از زمینههای رشد حسن باقری فرماندهانی بودند که به او اختیار میدادند. یکی از آنها همین آقای حاج داوود کریمی بود که خودش هم مباحث دینی و سیاسی را خیلی خوب میشناخت و در آسیبشناسی هم جزو بهترینها بود.
یا مثلاً آقای رشید وقتی میدید حسن باقری بهتر میتواند با فرماندهان تعامل کند، به او اجازه کار میداد.
عین همین کار را شهید باقری هم با نیروهای خودش کرد. یعنی زمینه رشد آنها را فراهم میکرد.
** شهید باقری زبان دیگر فرماندهان بود
حسن آقا خودش یک قدرت جمعبندی خیلی خوبی داشت یعنی اگر مثلاً پنج نفر در جلسه صحبت میکردند و خودش هم هیچ چیزی نمیدانست، از صحبتهای همان پنج نفر یک گزارشی ارائه میداد که برای خود آنها هم جالب و جدید بود.
نکتهسنج بود، عقل تجزیه و تحلیل داشت، راهکار ارائه میکرد، اهل مطالعه بود.
در جمعبندی و استفاده از منابع علمی ارتش علی رغم سن و سال کمی که داشت، برخی جاها مبانی را از خود ارتشیها بهتر ارائه میکرد.
در شناخت جغرافیا و دشمن که دو مولفه اساسی در کار اطلاعاتی است بسیار متبحر بود و اصلاً برای همین بود که حاج داود ایشان را به عنوان یک رکن اطلاعاتی به ارتش معرفی میکند.
در ارائه مطالب هم خیلی قوی بود که البته ویژگی بچه میدان خراسان بودن و داش مشتی بودن و صراحت لهجه همراه با صداقتش در این مسئله بسیار اثرگذار بود.
پست و مقام برایش مهم نبود و اسم افراد هم او را نمیگرفت. به هرحال میزش در روزنامه جمهوری اسلامی در کنار میز آقای موسوی سردبیر بود که بعداً نخست وزیر شد. برای همین اگر حرفی برای گفتن داشت، ملاحظه نمیکرد.
مدل صحبت کردنش طوری بود که خیلیها اول فکر میکردند دارد ادا درمیآورد. یعنی بزرگتر از خودش صحبت میکند.
میگفت؛ "خدا رحمت کند پدر کسی را که به ما اینمدلی صحبت کردن و صریح بودن را یاد داد".
شهید باقری با یکی از شهدای افراسیابی در روزنامه جمهوری همکار بود. شهید جواد افراسیابی ورزشینویس بود و شهید باقری در حوزه سیاسی کار میکرد.
یک جا هم در جواب کسانی که پرسیده بودند چرا این مدلی حرف میزند گفته بود شما اتابک و دولاب و میدون خراسون و میدون شوش رو میشناسی؟ آنجا اگر اینطوری صحبت نکنید شما را میخورند (با خنده) و این نوع صحبت کردن را در حقیقت نوعی رفع تهدید میدانست که به طرف مقابلش بگوید من کتکخور و ضعیف نیستم.
شهید باقری بهواسطه این قدرت ارائه و توان صحبت کردن، به یک نوعی زبان دیگران هم بود.
** خلأ حسن باقری و حاج احمد متوسلیان هیچگاه پر نشد
من شخصاً معتقدم که ما در جنگ با از دست دادن دو نفر صدمه سنگینی خوردیم، دو نفر که یک زوج پیروزیآفرین بودند یعنی حسن باقری و حاج احمد متوسلیان. شهید باقری در طرحریزی و حاج احمد در اجرا.
یکی از فرماندهان میگفت حسن باقری کسی بود که ما بهمعنی واقعی کلمه به او تکیه میکردیم. مثل پایهای بود که سقف را روی آن بنا میکنند.
آقا محسن (رضایی) که فرماندهیاش در سپاه تقریباً همزمان است با عملیات طریق القدس را همین حسن باقری پشتیبانی وحمایت اطلاعاتی میکرد.
خود آقای رضایی میگوید مسئول اطلاعات سپاه جایگاهی در شورای عالی دفاع نداشت ولی موقعی که من به این جلسه میرفتم، اطلاعاتی که میدادم همه دست اول بود که گاهی بنیصدر هم شاکی میشد که چرا این چیزها را سپاه از جنگ میداند ولی مثلاً نمایندگان ارتش نمیدانند.
آقای رضایی این اطلاعات را به دیگر بزرگان مثل شهید بهشتی و آقای خامنهای و آقای هاشمی هم میداد و آنها را از نظر اطلاعاتی تغذیه میکرد.
** خودش را در دل فرماندهان ارتش جا میکرد
* خودش هم خیلی خوب با فرماندهان ارتباط میگرفت و با آنها کار میکرد.
حسن باقری خودش گفته است که من سه چهار راز توفیق دارم، یکی صراحت لهجهام است یکی تهرانی صحبت کردن و داش مشتی صحبت کردنم و یکی هم ترک زبان بودنم است. مثلاً بسیاری از فرماندهان ارتش ترک زبان هستند و من خیلی راحت با اینها ارتباط میگیرم. در حدی که اینها با من هم مشورت میکنند یا اگر مثلاً میخواهند با هلیکوپتر به ماموریت شناسایی بروند، من را هم میبرند. این برای زمانی بود که خیلی سپاه را تحویل نمیگرفتند.
بهطورکلی مردمشناسیاش خیلی خوب بود، در جغرافیا تبحر داشت، خیلی خوب با فرماندهان حتی ارتشیها ارتباط میگرفت و از منابع علمی ارتش به بهترین شکل ممکن استفاده میکرد.
در جلسهای که سپاه بعد از عملیات نصر در زمستان سال 59 برگزار کرد و در واقع استرانتژی جنگ قرار شد تغییر کند، مباحثی صورت گرفت که جمع بندی آن را شهید باقری به عنوان نویسنده آن جلسه انجام داد. این اولین آسیب شناسی دفاع مقدس در همان 6 ماه اول است.
تقریباً از روز ششم جنگ به نیروهایش یاد داد که چطور گزارش بنویسند. اینها ابعاد مهم او در حوزه اطلاعات بود و بعد در عملیات هم همینطور که این وجه او شاید زیر سایه بُعد اطلاعاتیاش کمتر شناخته شده باشد.
** استفاده از افسران عراقی در راهاندازی زرهی سپاه
* شهید باقری دو ویژگی دارد که در خیلی از مسئولین نهفقط نظامی بلکه مسئولین سیاسی هم کم دیده میشود یکی اینکه ایشان مینویسد، یعنی روزنوشت دارد، ما خیلی کم داریم کسانی که اینطور دقیق مطالب را بنویسند و نکته دوم شناخت دقیق از دشمن بود که حتی اسم و مشخصات فرماندهان عراقی را تا رده تیپها بهخوبی میدانست.
اصلاً زرهی مجموعه خودمان را چطور تشکیل داد؟ تقریباً 100 دستگاه پیامپی از آقای صیاد برای آقای فتحالله جعفری میگیرد و 800 افسر عراقی را که اسیر شده بودند، بهکار گرفت تا این مجموعه زرهی سپاه را راه بیندازد.
** هرکسی هنر اقناعکردن ندارد
* شهید باقری فرمانده قرارگاه هم بود یعنی باید با یگانهای مختلف به صورت مستقیم کار میکرد. چطور میتوانست با فرماندهانی مثل حاج احمد متوسلیان یا حاج احمد کاظمی و دیگران که براحتی هم هر حرفی را قبول نمیکردند، کار کند؟ این هم خودش یک هنر بود که با این فرماندهان سرسخت و البته شجاع کار کند. آن هم در سپاه آن موقع که مثل ارتش هم سلسله مراتبی نبود و فرماندهان تقریباً با هم رفیق و هم سن و هم سطح بودند.
چون خودش مرد خطر بود و هرجا وارد میشد اصلاً ملاحظه جانش را نمیکرد. از همان مقطع خبرنگاری هم این روحیه را داشت.
دوم اینکه راهگشا بود و برای هر مشکلی راهکار ارائه میکرد و میدانست چطور با فرماندهان کار کند.
البته فرماندهان ما هم که لجوج نبودند، تابع منطق بودند. به قول امروزی ها مدیریت در سپاه اقناعی بود. میرفت و فرماند ه ها را قانع میکرد که راه درست این است. این هنر اقناع کردن را هرکسی ندارد. و درنهایت هم اگر شرایط را مطلوب می دید می گفت تو برو در قرارگاه جای من بنشین من اینجا هستم و کار را پیش میبرم.
حسن را همه بهعنوان فرمانده بالادست قبول داشتند.
** حساسیت روی بحث آموزش
* یکی از موضوعاتی که برای شهید حسن باقری خیلی اهمیت داشته بحث آموزش است. در اسنادی هم که از ایشان به جا مانده، صوتهایی وجود دارد که خیلی روی آموزش حساسیت نشان میدهد و آن جملات معروفی که میگوید با این همه کشته که در عملیاتها میدهیم من نمیتوانم جوابگو باشم و این برای این است که خوب آموزش نمیبینیم. چرا اینقدر این مسئله در نگاه شهید باقری برجسته بود؟
چون موانع دشمن را خوب میشناخت، روی توان خودی هم خیلی حساس بود و مسئله آموزش برایش بسیار بسیار حساس بود.
خب هرکسی نمیتواند فرمانده باشد. گاهی میشنویم که مثلاً به فلانی زود تیپ تحویل دادند.
حرفش با فرماندهان بالادست این بود که شما باید نیرو را خوب آموزش بدهید و تربیت کنید و بعد برای ما بفرستید نه اینکه نیرو را برای ما اعزام کنید بعد ما تازه ببینیم این آدم به درد کار نظامی خورد یا نه، اگر خورد، تازه باید او را آموزش بدهیم. دیگر وقتی برای من نمیماند.
اصطلاحات جالبی هم بکار میبرد. مثلاً میگوید شما مسئول سپاه هستید و پاسدارید، حفاظت از شخصیت ها به ما چه مربوط است؟ میگفت سپاه قانوناً دو ماموریت دارد: یکی مبارزه با ضدانقلاب و دوم کمک به ارتش در جنگ. هیچ ماموریت دیگری شما نباید بپذیرید. بروند خودشان یگان تشکیل بدهند و مسئولیت بپذیرند. میگفت ما «پاسدارمری» راه نینداختیم. بعد نیرویی برای من میفرستید که آموزش کافی ندیده است.
بحثهای سنگینی در این خصوص دارد. میدانید که حسن باقری به نوعی فرماندهیاش را ازیگان های مشهد شروع کرد.
اولین فرمانده تیپ 5 نصر، خود حسن باقری بود. میگفت امام فرموده 20 میلیون جوان آماده باید داشته باشیم. از این 20 میلیون، یک میلیون که به مشهد میرسد، از این یک میلیون، 10 هزار نفر که باید باشد یا نه .
در تیپ جوادالائمه(ع) یک سخنرانی دارد که امام فرمودند جنگ واجب کفایی است، من به عنوان مسئول به شما میگویم ما نیرو نداریم. تو پاسداری، باید بیایی و بجنگی. الان پاسدار وظیفهاش این است که در جنگ باشد.
میگفت بروید و با خانمهایتان صحبت کنید، اگر می خواهید ازدواج کنید بگویید که من پاسدارم نه اینکه هم به آن بنده خدا نارو بزنید هم به سپاه.
** خودش خواست که شهید شود
چون دشمن را خیلی خوب میشناخت، روی جبهه خودی هم سختگیری میکرد. میگفت اگر هم نمیتوانید بجنگید بروید به آقایان مسئول کشور بگویید تا تکلیف را طور دیگری مشخص کنند. این حرفها در زمان خودش یک گوهر است.
بعضی جاها فریاد میزند از تعداد شهدایی که میدادیم یا جنازههایی که جا میماندند.
من معتقدم آخر سر هم دیگر خودش میخواست که شهید شود. اینقدر که بار روی دوشش را سنگین میدید و خیلی وقتها راهکارها به بنبست میخورد و آن نگاهی که داشت، اجرایی نمیشد.
در آخرین سفرش به مشهد میگوید که یاد نصیحت آقای بهاءالدینی افتادم که یک درخواستی از او داشتم و ایشان گفت چرا از من میخواهی؟ صاحب جواب دادن به درخواستها مولا علیبن موسی الرضا علیه السلام است، برو از ایشان بخواه.
میگوید وقتی به ضریح چسبیده بودم یاد حرف آقای بهاءالدینی افتادم و گفتم الآن وقتش است که گفتم آقا شهادت میخواهم.
آقامحسن به او گفته بود قرارگاه را تحویل مجید بقایی بدهد و خودش به تهران برود و از آنجا هماهنگیها را انجام دهد که نشد و یکی دو ماه بعد به شهادت رسید.
** با والفجر مقدماتی مخالف بود
* ظاهراً با عملیات والفجر مقدماتی هم که خودش چند روز قبل از اجرای آن به شهادت رسید، موافق نبود.
اصلاً موافق عملیات والفجر مقدماتی نبود و چندین نوشته داد که میگوید اینجا لو رفته است و مشکل دارد. میگفت ما برای این عملیات به 5 لشکر احتیاج داریم که 5 تا احمد متوسلیان بالای سر آن باشد.
معتقد بود که اصلاً به دشمن نمیرسیم ولی چون تصمیم گرفته شده بود که عملیات اجرایی شود، باید شناساییها هم تکمیل میشد. با اینکه راضی نبود و دلایلش را هم گفته بود اما چون تصمیم به اجرا گرفته شده بود پای کار اجرا رفت و به موضوع کمک کرد برای اینکه بهتر شناسایی انجام شود و نهایتاً در آخرین شناساییها چند روز قبل از شروع عملیات در نهم بهمن به شهادت رسید.
آقای محسن رضایی یک صحبت قشنگی در مراسم بزرگداشت شهید حاج کاظم رستگار دارد و میگوید من سه دسته فرمانده داشتم، یک دسته متملق بودند و ترسو هرچه من میگفتم، بهبه و چهچه میکردند، یک دسته عاصی بودند، موضوع را میفهمیدند، به من هم میگفتند ولی پای کار نمیایستادند و کمک نمی کردند که مشکل رفع شود و از جنگ بیرون میرفتند اما اکثر بچههای جنگ، بچههای آزاده بودند که هم میفهمیدند، هم صریح به من میگفتند و هم پای کار میایستادند.
شهید باقری واقعاً یک آزاده به تمام معنا حتی برای بچههای ارتش بود.
** حاج قاسم فکر کرده بود حسن باقری فرزند آقای هاشمی است
* یک جای گفتگو اشاره کردید که حاج قاسم سلیمانی اولین بار فکر کرده بود شهید باقری فرزند آقای هاشمی است. ماجرای این برخورد ایشان چه بود؟
در عملیات طریق القدس حاج قاسم فرمانده یک گردان از کرمان بود که با حسن باقری برخورد میکند. حسن گفته دیدم خیلی من را تحویل میگیرد. ته قضیه را که درآوردم دیدم اینکه تحویل میگیرد به خاطر این بوده که قیافه ما به دلیل ریشمان به آقای هاشمی میخورد فکر میکرد من از بچه های آقای هاشمی هستم.
خود حاج قاسم هم گفته در جبهه دیدم گروهی برای بازدید آمدند و یک آدم لاغری را خیلی تحویل میگیرند. نگاه کردم دیدم به تیپش نمیخورد فرمانده باشد. گفتم این نهایتاً آقازاده یکی از مسئولین است. روز بعد گفتند همه فرمانده گردانها بیایید گلف برای توجیه. وقتی رفتم دیدم آن جوان حسن باقری مسئول اطلاعات است. تازه آنجا فهمیدم که این مسئول است.
* کمی هم در مورد کتابی بفرمایید که از شهید باقری نوشتید. اسم کتاب چیست و دقیقاً به چه موضوعی از ایشان میپردازد؟
تلاش کردم در موضوع کتاب که اسمش را «رکن» گذاشتم، گوشه های بیشتری از خاطرات بچهها و زندگی شهید باقری را ارائه بدهیم.
* چهزمانی چاپ میشود؟
فکر کنم انشاءالله تا یک ماه دیگر در دسترس باشد.
این کتاب درحقیقت زندگینامه خودنویس ایشان است یعنی از زبان ایشان در واقع بیان شده است.
به هر حال من در وسع خودم جرعهای از این دریا را منتقل کردم، انشاءالله جوانها و خصوصاً مسئولین ما از این الگو استفاده کنند که واقعاً هم در کار و هم در ابعاد شخصی و زندگی خصوصی یک اسوه بود.
در کار یک مدیریت دلسوزانه بسیجی با نگاه آسیب شناسی صادقانه داشت.
تک تک عملیاتها را ایشان آسیب شناسی کرده است. مثلاً طریقالقدس یا فتحالمبین که عملیاتهای موفق بودند و همه فقط از خوبیهایشان میگویند ولی حسن باقری همینها را هم آسیبشناسی کرد.
* خیلی ممنون که این وقت را به ما دادید تا کمی درباره شهید حسن باقری صحبت کنیم، در پایان اگر نکتهای باقی مانده است بفرمایید.
بهعقیده من، شما بهعنوان خبرنگار مسئولیت سنگینی بهعهده دارید، نباید اجازه بدهید این عنصر زمینی را خیلی آسمانی کنند، حسن باقری آسمانی شد اما همان حسن باقری بچه میدان خراسان بود که سربازی رفته، دعوا کرده، شمال میرفته، در انقلاب حضور داشته و این درجات تعالی را پله پله طی کرده است.
مردی بوده که شانهاش را زیر بار انقلاب داده است و البته فقط شانه زیر بار دادن مهم نیست، مهمتر آماده بودن است که شما بتوانید این بار را با موفقیت به مقصد برسانید.
خداوند ما را قدردان میراث شهیدان قرار دهد که امنیت و اقتدار و آزادی و رفاه این ملت میراث شهیدان عزیز ماست.
انتهای پیام/
#اخبار
بیشتر...
تبلیغات
نیروی دریایی سپاه پاسداران موشک کروز ضد ناو شِکن را رونمایی کرد.
مدیر تراکتور از عدم استفاده از VAR در بازی های تراکتور انتقاد کرد.
فرمانده انتظامی هرمزگان اعلام کرد: با تلاش و هوشیاری پلیس امنیت اقتصادی استان، از صادرات غیرقانونی 500 هزار لیتر نفت کوره که به نام قیر ثبت شده بود، جلوگیری شد. ارزش این محموله حدود 150 میلیارد ریال برآورد شده است.
بریس محمد صلاح باعث شد اختلاف لیورپول با آرسنال رده دومی به ۹ امتیاز افزایش یابد.
مدافع تیم فوتبال ذوبآهن گفت: کیفیت چمن ورزشگاه فولادشهر هنوز خوب نیست و باتوجه به کیفیت آن، امتیاز میزبانی از ما در این ورزشگاه گرفته میشود.
مدیرکل محیط زیست مازندران وضعیت تالابها در کشور را بحرانی اعلام کرد و گفت:دخالتهای انسانی عامل بحرانی شدن وضعیت تالابها در کشور است.
تیمهای فوتبال بایرنمونیخ و دورتموند بازی هفته بیستم خود در بوندسلیگا را با پیروزی به پایان رساندند.
نماهنگ «زیباترین آوا» از سری جدید تولیدات شبهای دلتنگی در آستانه میلاد امام حسین علیهالسلام منتشر شد.
امروز و در دهه فجر، از شهر موشکی نیروی دریایی سپاه در سواحل جنوبی کشور رونمایی میشود.
بیشتر...