کافه بوک |
7 ماه پیش

کتاب گرینگوی پیر ادبیات آمریکای لاتین

کتاب گرینگوی پیر از مهمترین آثار کارلوس فوئنتس نویسنده­‌ی شهیر مکزیکی است. طرح کلی این کتاب با الهام از رویدادی واقعی در رابطه با زندگی «امبروز بی‌­یرس» نویسنده معروف آمریکایی نوشته شده است. همان‌طور که در مقدمه کتاب نیز آمده است:

امبروز بی­یرس در سال ۱۹۱۳، در سن ۷۱ سالگی به ناگهان خانه و کاشانه­‌ی خود را رها می‌کند، به مکزیک می‌­رود که در آن زمان درگیر آشوب انقلاب بوده و در آنجا به انقلابیون می‌­پیوندد و از آن پس دیگر هیچ­کس خبری از سرنوشت او نمی‌­شنود. البته بنا به روایتی که از صحتش مطمئن نیستیم، او یکسال پس از ورودش به مکزیک یعنی در سال ۱۹۱۴ به همراه جمعی از انقلابیون تیرباران شده است.

البته کتاب گرینگوی پیر هم به هیچ عنوان تلاشی برای گزارش واقعیت نیست و فقط کلیت این واقعه، دستمایه­ خلق داستانی شده است که با تخیل نویسنده­‌اش پیش می‌رود.

کتاب همانطور که بدان اشاره شد درباره­­ مردی سالخورده است که سابقاً خبرنگار و نویسنده بوده و به دلایلی نامعلوم تمام زندگی و گذشته­­ خود را پشت سر گذاشته و به مکزیکِ درگیرودار انقلاب آماده است. پیرمردی آواره، سرگشته، ترک وطن کرده، درمانده، در سرزمینی بیگانه. با یک چمدان حاوی نسخه­‌ای ازرمان دن کیشوت!

او براستی کیست؟ گذشته‌­اش چیست؟ چرا به مکزیک آمده است؟ تمام اینها سوالاتی است که به‌تدریج در طول داستان بر خواننده آشکار می­‌شود. نام او را نمی‌­دانیم چرا که او نام خود را نیز دفن کرده است. مکزیکی­‌ها او راگرینگومی­‌نامند و گویا این نامی است که به آمریکایی­‌های مهاجر و پناهنده در مکزیک می­‌دهند. اولین چیزی که در همان صفحات آغازین کتاب بر خواننده معلوم می­‌شود سرنوشت محتومِ گرینگو است که همچون ترجیع­‌بندی بارها در طول داستان تکرار می‌­شود:

گرینگوی پیر به مکزیک آمده بود تا بمیرد.

علاوه بر گرینگو، کتاب دارای سه شخصیت اصلی دیگر نیز می­‌باشد که تلاقی آنها با یکدیگر بُن­‌مایه اصلی داستان را فراهم می‌­آورد.

از جمله دیگر کتاب‌هایکارلوس فوئنتسکه در کافه‌بوک معرفی شده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • رمان آئورا
  • رمان کنستانسیا
  • رمان زندانی لاس لوماس

کتاب گرینگوی پیر

هویت و گذشته­‌ی این سه شخصیت نیز همچون گرینگو بر خواننده مجهول است و اندک اندک برای خواننده روشن می­‌شود. یکی از آن‌ها ژنرال «توماس آرویو» از رهبران انقلاب است. یکی «هریت وینسلو» زن جوان آمریکایی که همچون گرینگو او نیز به بهانه­‌ای زادگاهش را ترک کرده و به مکزیک آمده است و دیگری «لالونا» یا همان زن ماه­‌سیما است. و کتاب، قصه آشنایی و همراه شدن این آدم­هاست با یکدیگر، و روایتِ رابطه­ پرتلاطم­شان با همدیگر در دل حوادث پرآشوب مکزیک. از آشنایی گرینگوی پیر با ژنرال آرویو و ملحق شدن­‌اش به گروه تحت رهبری او و کشمکش­‌های دو مرد داستان با یکدیگر گرفته تا ورود هریت به داستان و آغاز یک مثلثِ ارتباطی پیچیده میان شخصیت­‌ها.

شخصیت­‌هایی که در کنار تفاوت­‌هایشان اشتراکاتی نیز دارند که آن‌ها را به هم پیوند می­‌زند؛ و چه‌بسا سبب می‌­شود تا هریک به­‌نوعی هم دیگری را بشناسد و هم خویشتن را در آینه‌­ دیگری بازشناسد.

هر کدام از این شخصیت­‌ها بار گذشته‌­ای تلخ و زجرآور را حمل می­‌کنند. گذشته­‌ای که برشانه‌­هایشان سنگینی می­‌کند و آزارشان می‌دهد. هر کدام از آن‌ها به شکلی در حال فرار از گذشته­ خویش است. گذشته‌­ای که نه می‌­توان رها کرد نه می­‌توان فراموش کرد و نه می­‌توان تغییر داد. آن‌ها هر کدام به شکلی زخم خورده گذشته­ خویش‌­اند. در این میان گرینگوی پیر فقط مرگ را چاره­ خود می‌­بیند. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

او به زن نگفت که به آن­جا آمده تا بمیرد، چون هرچیز که دوست می‌­داشته پیش از او مُرده.

آنچه میان تمام این شخصیت‌ها مشترک است و یکی دیگر از مضامین اصلی این داستان می‌­باشد حدیثِ تنهاییِ آدمی است. تنهایی وجودی­‌ای که هرچند شاید به ­واسطه عشق یا دوستی بتوان آن را موقت چاره کرد و گریزی از آن زد اما در نهایت مُهری است که بر پیشانی آدمی خورده است و علاجی ندارد. گرینگو تنهاست و جز هریت هم­‌صحبتی ندارد؛ زنی که فقط او تا حدی گرینگو را باز می­‌شناسد و اندوه وی را درک می‌­کند چرا که گرینگو گذشته­ خود را فقط برای او بازگو می­‌کند. ژنرال آرویو نیز تنهاست. پشت چهره­ مقتدرش در مقام رهبر و فرمانده، یک فرد تنها و زخم­‌خورده قرار دارد که رنج­‌های خود و سرزمین‌­اش را حمل می­‌کند. باقی شخصیت‌ها هم همینطور؛ هر یک به­‌قسمی تنهایی چاره‌­ناپذیر خویش را تاب می­‌آورد.

از سویی دیگر «گرینگوی پیر» نمایشِ آهنگِ زمان است. آهنگِ فرسایش­گرِ زمان که جز ویرانی و تباهی چیزی با خود ندارد. همه­‌چیز به مرگ ختم می‌­شود و خاک صحراها و بیابان‌­ها نیز چیزی جز مدفن و گورستان کشته‌­شدگان نیست. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

دیگر هیچ­‌چیز چنان­که بوده نخواهد بود: آدم‌­ها پیر می­‌شوند، اشیاء در هم می­‌شکنند، احساس­‌ها تغییر می­‌کنند. هرگز نمی‌­توانی به خانه‌ات برگردی، حتی به همان­‌جا و همان آدم­‌ها، اگر دست برقضا هر دو برجا مانده باشند، نه همان­‌جور، بلکه فقط آن­جا مانده باشند، در ذات خودشان.

یک نکته­ مهم درباره­­ کتاب گرینگوی پیر این است که این رمان اثری درباره­ انقلاب مکزیک نیست و نباید آن‌­را رمانی صرفاً تاریخی و سیاسی دانست؛ هرچند به آن هم می‌­پردازد و جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما انقلاب در این کتاب موضوعی فرعی است و بستری است که داستان شخصیت‌­ها بر روی آن روایت می­‌شود.

از دیگر مسائل محوری­ کتاب، مسئله هویت است. چه هویت فردی و چه هویت اجتماعی. هویتی که شخصیت­‌های داستان هریک به نوعی در کشمکش برای یافتن آنند. چه گرینگوی پیر که از هویت پیشین‌­اش می­‌گریزد، چه هریت که آشکارا شخصیت‌­اش دستخوش تغییر می­‌شود، چه زن ماه­‌سیما که زیر فشار سلطه‌­گرایانه‌­ی جامعه‌­ای سنتی از خود و زنانگی‌­اش بیگانه شده و چه توماس آرویو و تمامی مردم مکزیک که در تلاشند تا خودِ انکارشده و نادیده‌­انگاشته­‌شده­ خویش را بازیابند؛ آنها که عمری را با نقش­‌های معین و تحمیل شده از سوی اربابانشان زیسته‌­اند حال با آزادی تازه­‌یافته‌­ای که ثمره انقلابشان است به خلق دوباره­ خویش مشغول­‌اند و بایستی آن را از نقطه­ صفر آغاز کنند. در صفحه ۸۸ کتاب چنین آمده است:

اینوکنسیو مانسالوو گفت: «ما از زندگی­ این­ها سر در نمی‌­آوریم. می‌­خواهند راجع‌­به زندگی ما بیشتر بدانند، اگر این‌جور باشد، باید یک چیزی از خودشان بسازند، چون ما هنوز هیچ­‌چیز و هیچ­کس نیستیم.

باری، مکزیک در آغازِ راه یافتنِ خویش است.


گرینگوی پیر کتابی است درباره­گذشتن از مرزها؛ مضمونی که چندبار در دل داستان به آن پرداخته می­‌شود. رمان با عبور گرینگوی پیر از مرز آمریکا و ورودش به سرزمین مکزیک آغاز می‌­شود اما مرز در اینجا صرفاً مرزِ جغرافیایی نیست بلکه تمثیلی است از تمام خطوطی که به دور خود کشیده‌­ایم و خود را محصورشان کرده­‌ایم. تمامی خط‌کشی‌­ها، دسته‌بندی‌­ها، محدودیت‌­ها و دیوارهای ناپیدایی که در اطراف خود به پا داشته‌­ایم. آنچه کتاب به آن می‌­پردازد ضرورت گذشتن از همین مرزهاست؛ پاره کردن تارهایی که به دور خویش بافته‌ایم، شکستن پوست‌ه­ایی که احاطه­‌مان کرده است و از درون خویش بیرون آمدن و رفتن به فراتر از مرزهای خویش. چرا که تنها با عبور از این مرزهاست که می‌­توانیم از زندان بسته­ افکارمان به در آییم، افق دید خود را گسترش دهیم و با دنیای بیرون و دیگری مواجه شویم.

گرینگوی پیر با عبور از مرزِ آمریکا – مکزیک فقط در ظرفِ مکان نیست که جابه‌­جا می­‌شود بلکه او از آگاهیِ آمریکایی و روایت آمریکایی از مکزیک به سویِ روایتِ مکزیک از خودش حرکت می­‌کند. و در همین جابه‌جایی و تماس مستقیم با مکزیک در آنسوی مرزهاست که خواننده درمی‌­یابد که چگونه قدرت­‌های استعماگر روایت­‌ها را جعل می­‌کنند تا به قرن­‌ها تهاجم و استثمار خود وجه‌ای مشروع ببخشند. قدرت­‌هایی که به اسم آوردن پیشرفت و دموکراسی دست به غارت و چپاول ملتی زده­‌اند، و به اسم مبارزه با بربریت، خود دست به توحش زده‌­اند و سعی در تحمیل فرهنگ خود به مردمانی دارند که خود از فرهنگی اصیل بهره‌­مند هستند.

با گذشتن از همین مرز است که گرینگو حتی ادراک­ش از زیستن نیز تغییر می‌­کند. او به مکزیک آمده تا بمیرد اما شگفتا که مکزیک پیش از مرگ به اون زندگی نیز می­‌بخشد؛ زندگی‌­ای که هرگز پیش از این نداشته است. در یکی از زیباترین بخش­‌های کتاب گرینگوی پیر می‌خوانیم:

از همان لحظه‌­ای که پا به مکزیک گذاشته بود حس کرده بود بیدار شده. وقتی از کوه‌­ها و صحراها می­‌گذشت احساس کرده بود که می‌تواند جوری بشنود و ببوید و بچشد که تا آن­وقت سابقه نداشته، انگار که دوباره جوان شده بود.

کتاب گرینگوی پیر

و در آخر درباره­ سبک نگارشی کتاب هم باید به چند نکته اشاره کرد. کتاب گرینگوی پیر اندکی سخت‌­خوان است و از خواننده­ خویش صبر و ممارست می‌­طلبد. روایت گاهاً غیرخطی، جملات غریب، بلند و تودرتو، توصیفات مبهم و گنگی که به‌­تدریج روشن می‌­شود و چرخش­‌ها و تغییراتی – مانند گذر از یک اتفاق به اتفاقی دیگر به شکلی نامعمول – که بیشتر به خواب دیدن می‌­ماند.

کتاب به شیوه­ یادآوری نوشته شده – البته نه به سبک جریان سیال ذهن – و جمله­ معروفِ کتاب که بارها تکرار می‌­شود این است: «اکنون تنها می­‌نشیند و به یاد می­‌آرد.» عبارتی که کتاب با آن آغاز می­‌شود و با همان هم پایان می‌­یابد.

همچنین لازم است اشاره کنیم کتاب حاضر سال‌ها قبل توسط انتشارات طرح نو به چاپ می‌رسید و در سال‌های اخیر توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است. معرفی حاضر بر اساس نسخه‌ای از انتشارات طرح نو مربوط به سال ۱۳۹۳ می‌باشد.

جملاتی از متن رمان گرینگوی پیر

مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آن­‌را داریم. مرز تفاوت­‌های خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۳)

آدم­‌هایی هستند که واقعیت بیرونی­‌شان بخشنده است، چون شفاف است، چون می­‌توانی از ورای آن همه‌­چیز را بخوانی، و هر چیزی را درباره­‌ی آن‌­ها بپذیری، بفهمی: آدم‌­هایی که آفتاب­شان را با خود دارند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۴۵)

باری، آن دو تا آن زمان که زنده بودند، فاصله‌­ی میان­شان هرچه هم که بعید بود، می­‌توانستند در رؤیای هم رخنه کنند و در آن رؤیاها شریک شوند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۶۳)

هر کدام‌­مان سعی‌­مان این است که تقوامان بیشتر از آن یکی باشد، تا در مسابقه­‌ی پاکدامنی برنده شویم، اما در این کار نزدیک­ترین کسان­مان را از خودمان می‌­رنجانیم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۱)

زنم تنها و ناامید مُرد، از یک بیماری ریشه‌­دار که ذره ذره تحلیلش می‌­برد، از احساس این­که تمام عمرش را در بگومگوهای غم‌­انگیز دو آدمی هدر کرده بود که روزها کنار هم می­‌ماندند بی­‌آن­که با هم حرف بزنند یا حتی نگاهی به‌­هم بیندازند، مثل شاخ به شاخ شدن دو جانور کور توی یک غار تاریک. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۴)

من زمان تو را با خود می‌­برم، آرویو، زمان پیرمرد را با خودم می­‌برم، نگهداری­شان می‌کنم، آرویو، تو این را نمی­‌فهمی، اما من مالک همه‌ی زمان­‌هایی می‌­شوم که اینجا به دست آورده­‌ام. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۲۳)

­ما همه­‌مان رؤیاهایی داریم، اما وقتی رؤیاها سرنوشت­مان می­‌شوند، باید خوشحال باشیم که راست درآمده‌­اند؟ (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۴۱)

اگر لازم باشد، ذهن چندپاره­‌ی ما عشق را ابداع می­‌کند، عشق را تصور می­‌کند یا ادای عشق را درمی­‌آورد، اما بی­ آن سر نمی‌­کند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۱)

پیرمرد می‌­توانست کم و بیش به­‌گونه‌­ای فوق­‌طبیعی گوش کند و بچشد و ببوید، مثل مردی آویخته از پُل که در لحظه­‌ی مرگ می‌توانست رگ­‌های هر برگ را ببیند، و فراتر از آن، هر حشره­ای بر برگ را، و باز بیشتر، منشور رنگ­‌ها را در هر قطره­‌ی شبنم بر هزاران برگِ علف. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۸)

شاید می­‌دانست که هیچ­‌چیز تا آن‌­زمان که نویسنده نامی برآن ننهاده دیده نمی‌­شود. زبان به ما رخصت دیدن می­‌دهد. بدون کلمات ما کوریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۹)

انگار می‌­توانست به آنان بفهماند که آن کلمات هیچ معنایی ندارد «مکزیک را برای دموکراسی و پیشرفت حفظ کنید»، و آن­چه مهم بود زیستن با مکزیک بود، به‌­رغم پیشرفت و دموکراسی، و اینکه هریک از ما مکزیکِ خودش و ایالات متحدِ خودش را در درونِ خود دارد، مرزی تاریک و خونین که تنها شبانه دلِ گذر از آن­را داریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۲۰۰)

مشخصات کتاب

  • عنوان: گرینگوی پیر
  • نویسنده: کارلوس فوئنتس
  • ترجمه: عبدالله کوثری
  • انتشارات: طرح نو
  • تعداد صفحات: ۲۱۲

👤 نویسنده مطلب:بهروز بهراد

نظر شما در موردکتاب گرینگوی پیرچیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[لینک:کانال تلگرام کافه بوک]


»معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات آمریکای لاتین:

  1. کتاب حکومت نظامی
  2. کتاب گفتگو در کاتدرال
  3. کتاب دن کاسمورو

کتاب گرینگوی پیر از مهمترین آثار کارلوس فوئنتس نویسنده­‌ی شهیر مکزیکی است. طرح کلی این کتاب با الهام از رویدادی واقعی در رابطه با زندگی «امبروز بی‌­یرس» نویسنده معروف آمریکایی نوشته شده است. همان‌طور که در مقدمه کتاب نیز آمده است:

امبروز بی­یرس در سال ۱۹۱۳، در سن ۷۱ سالگی به ناگهان خانه و کاشانه­‌ی خود را رها می‌کند، به مکزیک می‌­رود که در آن زمان درگیر آشوب انقلاب بوده و در آنجا به انقلابیون می‌­پیوندد و از آن پس دیگر هیچ­کس خبری از سرنوشت او نمی‌­شنود. البته بنا به روایتی که از صحتش مطمئن نیستیم، او یکسال پس از ورودش به مکزیک یعنی در سال ۱۹۱۴ به همراه جمعی از انقلابیون تیرباران شده است.

البته کتاب گرینگوی پیر هم به هیچ عنوان تلاشی برای گزارش واقعیت نیست و فقط کلیت این واقعه، دستمایه­ خلق داستانی شده است که با تخیل نویسنده­‌اش پیش می‌رود.

کتاب همانطور که بدان اشاره شد درباره­­ مردی سالخورده است که سابقاً خبرنگار و نویسنده بوده و به دلایلی نامعلوم تمام زندگی و گذشته­­ خود را پشت سر گذاشته و به مکزیکِ درگیرودار انقلاب آماده است. پیرمردی آواره، سرگشته، ترک وطن کرده، درمانده، در سرزمینی بیگانه. با یک چمدان حاوی نسخه­‌ای ازرمان دن کیشوت!

او براستی کیست؟ گذشته‌­اش چیست؟ چرا به مکزیک آمده است؟ تمام اینها سوالاتی است که به‌تدریج در طول داستان بر خواننده آشکار می­‌شود. نام او را نمی‌­دانیم چرا که او نام خود را نیز دفن کرده است. مکزیکی­‌ها او راگرینگومی­‌نامند و گویا این نامی است که به آمریکایی­‌های مهاجر و پناهنده در مکزیک می­‌دهند. اولین چیزی که در همان صفحات آغازین کتاب بر خواننده معلوم می­‌شود سرنوشت محتومِ گرینگو است که همچون ترجیع­‌بندی بارها در طول داستان تکرار می‌­شود:

گرینگوی پیر به مکزیک آمده بود تا بمیرد.

علاوه بر گرینگو، کتاب دارای سه شخصیت اصلی دیگر نیز می­‌باشد که تلاقی آنها با یکدیگر بُن­‌مایه اصلی داستان را فراهم می‌­آورد.

از جمله دیگر کتاب‌هایکارلوس فوئنتسکه در کافه‌بوک معرفی شده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • رمان آئورا
  • رمان کنستانسیا
  • رمان زندانی لاس لوماس

کتاب گرینگوی پیر

هویت و گذشته­‌ی این سه شخصیت نیز همچون گرینگو بر خواننده مجهول است و اندک اندک برای خواننده روشن می­‌شود. یکی از آن‌ها ژنرال «توماس آرویو» از رهبران انقلاب است. یکی «هریت وینسلو» زن جوان آمریکایی که همچون گرینگو او نیز به بهانه­‌ای زادگاهش را ترک کرده و به مکزیک آمده است و دیگری «لالونا» یا همان زن ماه­‌سیما است. و کتاب، قصه آشنایی و همراه شدن این آدم­هاست با یکدیگر، و روایتِ رابطه­ پرتلاطم­شان با همدیگر در دل حوادث پرآشوب مکزیک. از آشنایی گرینگوی پیر با ژنرال آرویو و ملحق شدن­‌اش به گروه تحت رهبری او و کشمکش­‌های دو مرد داستان با یکدیگر گرفته تا ورود هریت به داستان و آغاز یک مثلثِ ارتباطی پیچیده میان شخصیت­‌ها.

شخصیت­‌هایی که در کنار تفاوت­‌هایشان اشتراکاتی نیز دارند که آن‌ها را به هم پیوند می­‌زند؛ و چه‌بسا سبب می‌­شود تا هریک به­‌نوعی هم دیگری را بشناسد و هم خویشتن را در آینه‌­ دیگری بازشناسد.

هر کدام از این شخصیت­‌ها بار گذشته‌­ای تلخ و زجرآور را حمل می­‌کنند. گذشته­‌ای که برشانه‌­هایشان سنگینی می­‌کند و آزارشان می‌دهد. هر کدام از آن‌ها به شکلی در حال فرار از گذشته­ خویش است. گذشته‌­ای که نه می‌­توان رها کرد نه می­‌توان فراموش کرد و نه می­‌توان تغییر داد. آن‌ها هر کدام به شکلی زخم خورده گذشته­ خویش‌­اند. در این میان گرینگوی پیر فقط مرگ را چاره­ خود می‌­بیند. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

او به زن نگفت که به آن­جا آمده تا بمیرد، چون هرچیز که دوست می‌­داشته پیش از او مُرده.

آنچه میان تمام این شخصیت‌ها مشترک است و یکی دیگر از مضامین اصلی این داستان می‌­باشد حدیثِ تنهاییِ آدمی است. تنهایی وجودی­‌ای که هرچند شاید به ­واسطه عشق یا دوستی بتوان آن را موقت چاره کرد و گریزی از آن زد اما در نهایت مُهری است که بر پیشانی آدمی خورده است و علاجی ندارد. گرینگو تنهاست و جز هریت هم­‌صحبتی ندارد؛ زنی که فقط او تا حدی گرینگو را باز می­‌شناسد و اندوه وی را درک می‌­کند چرا که گرینگو گذشته­ خود را فقط برای او بازگو می­‌کند. ژنرال آرویو نیز تنهاست. پشت چهره­ مقتدرش در مقام رهبر و فرمانده، یک فرد تنها و زخم­‌خورده قرار دارد که رنج­‌های خود و سرزمین‌­اش را حمل می­‌کند. باقی شخصیت‌ها هم همینطور؛ هر یک به­‌قسمی تنهایی چاره‌­ناپذیر خویش را تاب می­‌آورد.

از سویی دیگر «گرینگوی پیر» نمایشِ آهنگِ زمان است. آهنگِ فرسایش­گرِ زمان که جز ویرانی و تباهی چیزی با خود ندارد. همه­‌چیز به مرگ ختم می‌­شود و خاک صحراها و بیابان‌­ها نیز چیزی جز مدفن و گورستان کشته‌­شدگان نیست. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

دیگر هیچ­‌چیز چنان­که بوده نخواهد بود: آدم‌­ها پیر می­‌شوند، اشیاء در هم می­‌شکنند، احساس­‌ها تغییر می­‌کنند. هرگز نمی‌­توانی به خانه‌ات برگردی، حتی به همان­‌جا و همان آدم­‌ها، اگر دست برقضا هر دو برجا مانده باشند، نه همان­‌جور، بلکه فقط آن­جا مانده باشند، در ذات خودشان.

یک نکته­ مهم درباره­­ کتاب گرینگوی پیر این است که این رمان اثری درباره­ انقلاب مکزیک نیست و نباید آن‌­را رمانی صرفاً تاریخی و سیاسی دانست؛ هرچند به آن هم می‌­پردازد و جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما انقلاب در این کتاب موضوعی فرعی است و بستری است که داستان شخصیت‌­ها بر روی آن روایت می­‌شود.

از دیگر مسائل محوری­ کتاب، مسئله هویت است. چه هویت فردی و چه هویت اجتماعی. هویتی که شخصیت­‌های داستان هریک به نوعی در کشمکش برای یافتن آنند. چه گرینگوی پیر که از هویت پیشین‌­اش می­‌گریزد، چه هریت که آشکارا شخصیت‌­اش دستخوش تغییر می­‌شود، چه زن ماه­‌سیما که زیر فشار سلطه‌­گرایانه‌­ی جامعه‌­ای سنتی از خود و زنانگی‌­اش بیگانه شده و چه توماس آرویو و تمامی مردم مکزیک که در تلاشند تا خودِ انکارشده و نادیده‌­انگاشته­‌شده­ خویش را بازیابند؛ آنها که عمری را با نقش­‌های معین و تحمیل شده از سوی اربابانشان زیسته‌­اند حال با آزادی تازه­‌یافته‌­ای که ثمره انقلابشان است به خلق دوباره­ خویش مشغول­‌اند و بایستی آن را از نقطه­ صفر آغاز کنند. در صفحه ۸۸ کتاب چنین آمده است:

اینوکنسیو مانسالوو گفت: «ما از زندگی­ این­ها سر در نمی‌­آوریم. می‌­خواهند راجع‌­به زندگی ما بیشتر بدانند، اگر این‌جور باشد، باید یک چیزی از خودشان بسازند، چون ما هنوز هیچ­‌چیز و هیچ­کس نیستیم.

باری، مکزیک در آغازِ راه یافتنِ خویش است.


گرینگوی پیر کتابی است درباره­گذشتن از مرزها؛ مضمونی که چندبار در دل داستان به آن پرداخته می­‌شود. رمان با عبور گرینگوی پیر از مرز آمریکا و ورودش به سرزمین مکزیک آغاز می‌­شود اما مرز در اینجا صرفاً مرزِ جغرافیایی نیست بلکه تمثیلی است از تمام خطوطی که به دور خود کشیده‌­ایم و خود را محصورشان کرده­‌ایم. تمامی خط‌کشی‌­ها، دسته‌بندی‌­ها، محدودیت‌­ها و دیوارهای ناپیدایی که در اطراف خود به پا داشته‌­ایم. آنچه کتاب به آن می‌­پردازد ضرورت گذشتن از همین مرزهاست؛ پاره کردن تارهایی که به دور خویش بافته‌ایم، شکستن پوست‌ه­ایی که احاطه­‌مان کرده است و از درون خویش بیرون آمدن و رفتن به فراتر از مرزهای خویش. چرا که تنها با عبور از این مرزهاست که می‌­توانیم از زندان بسته­ افکارمان به در آییم، افق دید خود را گسترش دهیم و با دنیای بیرون و دیگری مواجه شویم.

گرینگوی پیر با عبور از مرزِ آمریکا – مکزیک فقط در ظرفِ مکان نیست که جابه‌­جا می­‌شود بلکه او از آگاهیِ آمریکایی و روایت آمریکایی از مکزیک به سویِ روایتِ مکزیک از خودش حرکت می­‌کند. و در همین جابه‌جایی و تماس مستقیم با مکزیک در آنسوی مرزهاست که خواننده درمی‌­یابد که چگونه قدرت­‌های استعماگر روایت­‌ها را جعل می­‌کنند تا به قرن­‌ها تهاجم و استثمار خود وجه‌ای مشروع ببخشند. قدرت­‌هایی که به اسم آوردن پیشرفت و دموکراسی دست به غارت و چپاول ملتی زده­‌اند، و به اسم مبارزه با بربریت، خود دست به توحش زده‌­اند و سعی در تحمیل فرهنگ خود به مردمانی دارند که خود از فرهنگی اصیل بهره‌­مند هستند.

با گذشتن از همین مرز است که گرینگو حتی ادراک­ش از زیستن نیز تغییر می‌­کند. او به مکزیک آمده تا بمیرد اما شگفتا که مکزیک پیش از مرگ به اون زندگی نیز می­‌بخشد؛ زندگی‌­ای که هرگز پیش از این نداشته است. در یکی از زیباترین بخش­‌های کتاب گرینگوی پیر می‌خوانیم:

از همان لحظه‌­ای که پا به مکزیک گذاشته بود حس کرده بود بیدار شده. وقتی از کوه‌­ها و صحراها می­‌گذشت احساس کرده بود که می‌تواند جوری بشنود و ببوید و بچشد که تا آن­وقت سابقه نداشته، انگار که دوباره جوان شده بود.

کتاب گرینگوی پیر

و در آخر درباره­ سبک نگارشی کتاب هم باید به چند نکته اشاره کرد. کتاب گرینگوی پیر اندکی سخت‌­خوان است و از خواننده­ خویش صبر و ممارست می‌­طلبد. روایت گاهاً غیرخطی، جملات غریب، بلند و تودرتو، توصیفات مبهم و گنگی که به‌­تدریج روشن می‌­شود و چرخش­‌ها و تغییراتی – مانند گذر از یک اتفاق به اتفاقی دیگر به شکلی نامعمول – که بیشتر به خواب دیدن می‌­ماند.

کتاب به شیوه­ یادآوری نوشته شده – البته نه به سبک جریان سیال ذهن – و جمله­ معروفِ کتاب که بارها تکرار می‌­شود این است: «اکنون تنها می­‌نشیند و به یاد می­‌آرد.» عبارتی که کتاب با آن آغاز می­‌شود و با همان هم پایان می‌­یابد.

همچنین لازم است اشاره کنیم کتاب حاضر سال‌ها قبل توسط انتشارات طرح نو به چاپ می‌رسید و در سال‌های اخیر توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است. معرفی حاضر بر اساس نسخه‌ای از انتشارات طرح نو مربوط به سال ۱۳۹۳ می‌باشد.

جملاتی از متن رمان گرینگوی پیر

مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آن­‌را داریم. مرز تفاوت­‌های خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۳)

آدم­‌هایی هستند که واقعیت بیرونی­‌شان بخشنده است، چون شفاف است، چون می­‌توانی از ورای آن همه‌­چیز را بخوانی، و هر چیزی را درباره­‌ی آن‌­ها بپذیری، بفهمی: آدم‌­هایی که آفتاب­شان را با خود دارند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۴۵)

باری، آن دو تا آن زمان که زنده بودند، فاصله‌­ی میان­شان هرچه هم که بعید بود، می­‌توانستند در رؤیای هم رخنه کنند و در آن رؤیاها شریک شوند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۶۳)

هر کدام‌­مان سعی‌­مان این است که تقوامان بیشتر از آن یکی باشد، تا در مسابقه­‌ی پاکدامنی برنده شویم، اما در این کار نزدیک­ترین کسان­مان را از خودمان می‌­رنجانیم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۱)

زنم تنها و ناامید مُرد، از یک بیماری ریشه‌­دار که ذره ذره تحلیلش می‌­برد، از احساس این­که تمام عمرش را در بگومگوهای غم‌­انگیز دو آدمی هدر کرده بود که روزها کنار هم می­‌ماندند بی­‌آن­که با هم حرف بزنند یا حتی نگاهی به‌­هم بیندازند، مثل شاخ به شاخ شدن دو جانور کور توی یک غار تاریک. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۴)

من زمان تو را با خود می‌­برم، آرویو، زمان پیرمرد را با خودم می­‌برم، نگهداری­شان می‌کنم، آرویو، تو این را نمی­‌فهمی، اما من مالک همه‌ی زمان­‌هایی می‌­شوم که اینجا به دست آورده­‌ام. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۲۳)

­ما همه­‌مان رؤیاهایی داریم، اما وقتی رؤیاها سرنوشت­مان می­‌شوند، باید خوشحال باشیم که راست درآمده‌­اند؟ (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۴۱)

اگر لازم باشد، ذهن چندپاره­‌ی ما عشق را ابداع می­‌کند، عشق را تصور می­‌کند یا ادای عشق را درمی­‌آورد، اما بی­ آن سر نمی‌­کند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۱)

پیرمرد می‌­توانست کم و بیش به­‌گونه‌­ای فوق­‌طبیعی گوش کند و بچشد و ببوید، مثل مردی آویخته از پُل که در لحظه­‌ی مرگ می‌توانست رگ­‌های هر برگ را ببیند، و فراتر از آن، هر حشره­ای بر برگ را، و باز بیشتر، منشور رنگ­‌ها را در هر قطره­‌ی شبنم بر هزاران برگِ علف. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۸)

شاید می­‌دانست که هیچ­‌چیز تا آن‌­زمان که نویسنده نامی برآن ننهاده دیده نمی‌­شود. زبان به ما رخصت دیدن می­‌دهد. بدون کلمات ما کوریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۹)

انگار می‌­توانست به آنان بفهماند که آن کلمات هیچ معنایی ندارد «مکزیک را برای دموکراسی و پیشرفت حفظ کنید»، و آن­چه مهم بود زیستن با مکزیک بود، به‌­رغم پیشرفت و دموکراسی، و اینکه هریک از ما مکزیکِ خودش و ایالات متحدِ خودش را در درونِ خود دارد، مرزی تاریک و خونین که تنها شبانه دلِ گذر از آن­را داریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۲۰۰)

مشخصات کتاب

  • عنوان: گرینگوی پیر
  • نویسنده: کارلوس فوئنتس
  • ترجمه: عبدالله کوثری
  • انتشارات: طرح نو
  • تعداد صفحات: ۲۱۲

👤 نویسنده مطلب:بهروز بهراد

نظر شما در موردکتاب گرینگوی پیرچیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[لینک:کانال تلگرام کافه بوک]


»معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات آمریکای لاتین:

  1. کتاب حکومت نظامی
  2. کتاب گفتگو در کاتدرال
  3. کتاب دن کاسمورو

کتاب گرینگوی پیر از مهمترین آثار کارلوس فوئنتس نویسنده­‌ی شهیر مکزیکی است. طرح کلی این کتاب با الهام از رویدادی واقعی در رابطه با زندگی «امبروز بی‌­یرس» نویسنده معروف آمریکایی نوشته شده است. همان‌طور که در مقدمه کتاب نیز آمده است:

امبروز بی­یرس در سال ۱۹۱۳، در سن ۷۱ سالگی به ناگهان خانه و کاشانه­‌ی خود را رها می‌کند، به مکزیک می‌­رود که در آن زمان درگیر آشوب انقلاب بوده و در آنجا به انقلابیون می‌­پیوندد و از آن پس دیگر هیچ­کس خبری از سرنوشت او نمی‌­شنود. البته بنا به روایتی که از صحتش مطمئن نیستیم، او یکسال پس از ورودش به مکزیک یعنی در سال ۱۹۱۴ به همراه جمعی از انقلابیون تیرباران شده است.

البته کتاب گرینگوی پیر هم به هیچ عنوان تلاشی برای گزارش واقعیت نیست و فقط کلیت این واقعه، دستمایه­ خلق داستانی شده است که با تخیل نویسنده­‌اش پیش می‌رود.

کتاب همانطور که بدان اشاره شد درباره­­ مردی سالخورده است که سابقاً خبرنگار و نویسنده بوده و به دلایلی نامعلوم تمام زندگی و گذشته­­ خود را پشت سر گذاشته و به مکزیکِ درگیرودار انقلاب آماده است. پیرمردی آواره، سرگشته، ترک وطن کرده، درمانده، در سرزمینی بیگانه. با یک چمدان حاوی نسخه­‌ای ازرمان دن کیشوت!

او براستی کیست؟ گذشته‌­اش چیست؟ چرا به مکزیک آمده است؟ تمام اینها سوالاتی است که به‌تدریج در طول داستان بر خواننده آشکار می­‌شود. نام او را نمی‌­دانیم چرا که او نام خود را نیز دفن کرده است. مکزیکی­‌ها او راگرینگومی­‌نامند و گویا این نامی است که به آمریکایی­‌های مهاجر و پناهنده در مکزیک می­‌دهند. اولین چیزی که در همان صفحات آغازین کتاب بر خواننده معلوم می­‌شود سرنوشت محتومِ گرینگو است که همچون ترجیع­‌بندی بارها در طول داستان تکرار می‌­شود:

گرینگوی پیر به مکزیک آمده بود تا بمیرد.

علاوه بر گرینگو، کتاب دارای سه شخصیت اصلی دیگر نیز می­‌باشد که تلاقی آنها با یکدیگر بُن­‌مایه اصلی داستان را فراهم می‌­آورد.

از جمله دیگر کتاب‌هایکارلوس فوئنتسکه در کافه‌بوک معرفی شده‌اند، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • رمان آئورا
  • رمان کنستانسیا
  • رمان زندانی لاس لوماس

کتاب گرینگوی پیر

هویت و گذشته­‌ی این سه شخصیت نیز همچون گرینگو بر خواننده مجهول است و اندک اندک برای خواننده روشن می­‌شود. یکی از آن‌ها ژنرال «توماس آرویو» از رهبران انقلاب است. یکی «هریت وینسلو» زن جوان آمریکایی که همچون گرینگو او نیز به بهانه­‌ای زادگاهش را ترک کرده و به مکزیک آمده است و دیگری «لالونا» یا همان زن ماه­‌سیما است. و کتاب، قصه آشنایی و همراه شدن این آدم­هاست با یکدیگر، و روایتِ رابطه­ پرتلاطم­شان با همدیگر در دل حوادث پرآشوب مکزیک. از آشنایی گرینگوی پیر با ژنرال آرویو و ملحق شدن­‌اش به گروه تحت رهبری او و کشمکش­‌های دو مرد داستان با یکدیگر گرفته تا ورود هریت به داستان و آغاز یک مثلثِ ارتباطی پیچیده میان شخصیت­‌ها.

شخصیت­‌هایی که در کنار تفاوت­‌هایشان اشتراکاتی نیز دارند که آن‌ها را به هم پیوند می­‌زند؛ و چه‌بسا سبب می‌­شود تا هریک به­‌نوعی هم دیگری را بشناسد و هم خویشتن را در آینه‌­ دیگری بازشناسد.

هر کدام از این شخصیت­‌ها بار گذشته‌­ای تلخ و زجرآور را حمل می­‌کنند. گذشته­‌ای که برشانه‌­هایشان سنگینی می­‌کند و آزارشان می‌دهد. هر کدام از آن‌ها به شکلی در حال فرار از گذشته­ خویش است. گذشته‌­ای که نه می‌­توان رها کرد نه می­‌توان فراموش کرد و نه می­‌توان تغییر داد. آن‌ها هر کدام به شکلی زخم خورده گذشته­ خویش‌­اند. در این میان گرینگوی پیر فقط مرگ را چاره­ خود می‌­بیند. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

او به زن نگفت که به آن­جا آمده تا بمیرد، چون هرچیز که دوست می‌­داشته پیش از او مُرده.

آنچه میان تمام این شخصیت‌ها مشترک است و یکی دیگر از مضامین اصلی این داستان می‌­باشد حدیثِ تنهاییِ آدمی است. تنهایی وجودی­‌ای که هرچند شاید به ­واسطه عشق یا دوستی بتوان آن را موقت چاره کرد و گریزی از آن زد اما در نهایت مُهری است که بر پیشانی آدمی خورده است و علاجی ندارد. گرینگو تنهاست و جز هریت هم­‌صحبتی ندارد؛ زنی که فقط او تا حدی گرینگو را باز می­‌شناسد و اندوه وی را درک می‌­کند چرا که گرینگو گذشته­ خود را فقط برای او بازگو می­‌کند. ژنرال آرویو نیز تنهاست. پشت چهره­ مقتدرش در مقام رهبر و فرمانده، یک فرد تنها و زخم­‌خورده قرار دارد که رنج­‌های خود و سرزمین‌­اش را حمل می­‌کند. باقی شخصیت‌ها هم همینطور؛ هر یک به­‌قسمی تنهایی چاره‌­ناپذیر خویش را تاب می­‌آورد.

از سویی دیگر «گرینگوی پیر» نمایشِ آهنگِ زمان است. آهنگِ فرسایش­گرِ زمان که جز ویرانی و تباهی چیزی با خود ندارد. همه­‌چیز به مرگ ختم می‌­شود و خاک صحراها و بیابان‌­ها نیز چیزی جز مدفن و گورستان کشته‌­شدگان نیست. در جایی از کتاب می­‌خوانیم:

دیگر هیچ­‌چیز چنان­که بوده نخواهد بود: آدم‌­ها پیر می­‌شوند، اشیاء در هم می­‌شکنند، احساس­‌ها تغییر می­‌کنند. هرگز نمی‌­توانی به خانه‌ات برگردی، حتی به همان­‌جا و همان آدم­‌ها، اگر دست برقضا هر دو برجا مانده باشند، نه همان­‌جور، بلکه فقط آن­جا مانده باشند، در ذات خودشان.

یک نکته­ مهم درباره­­ کتاب گرینگوی پیر این است که این رمان اثری درباره­ انقلاب مکزیک نیست و نباید آن‌­را رمانی صرفاً تاریخی و سیاسی دانست؛ هرچند به آن هم می‌­پردازد و جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد؛ اما انقلاب در این کتاب موضوعی فرعی است و بستری است که داستان شخصیت‌­ها بر روی آن روایت می­‌شود.

از دیگر مسائل محوری­ کتاب، مسئله هویت است. چه هویت فردی و چه هویت اجتماعی. هویتی که شخصیت­‌های داستان هریک به نوعی در کشمکش برای یافتن آنند. چه گرینگوی پیر که از هویت پیشین‌­اش می­‌گریزد، چه هریت که آشکارا شخصیت‌­اش دستخوش تغییر می­‌شود، چه زن ماه­‌سیما که زیر فشار سلطه‌­گرایانه‌­ی جامعه‌­ای سنتی از خود و زنانگی‌­اش بیگانه شده و چه توماس آرویو و تمامی مردم مکزیک که در تلاشند تا خودِ انکارشده و نادیده‌­انگاشته­‌شده­ خویش را بازیابند؛ آنها که عمری را با نقش­‌های معین و تحمیل شده از سوی اربابانشان زیسته‌­اند حال با آزادی تازه­‌یافته‌­ای که ثمره انقلابشان است به خلق دوباره­ خویش مشغول­‌اند و بایستی آن را از نقطه­ صفر آغاز کنند. در صفحه ۸۸ کتاب چنین آمده است:

اینوکنسیو مانسالوو گفت: «ما از زندگی­ این­ها سر در نمی‌­آوریم. می‌­خواهند راجع‌­به زندگی ما بیشتر بدانند، اگر این‌جور باشد، باید یک چیزی از خودشان بسازند، چون ما هنوز هیچ­‌چیز و هیچ­کس نیستیم.

باری، مکزیک در آغازِ راه یافتنِ خویش است.


گرینگوی پیر کتابی است درباره­گذشتن از مرزها؛ مضمونی که چندبار در دل داستان به آن پرداخته می­‌شود. رمان با عبور گرینگوی پیر از مرز آمریکا و ورودش به سرزمین مکزیک آغاز می‌­شود اما مرز در اینجا صرفاً مرزِ جغرافیایی نیست بلکه تمثیلی است از تمام خطوطی که به دور خود کشیده‌­ایم و خود را محصورشان کرده­‌ایم. تمامی خط‌کشی‌­ها، دسته‌بندی‌­ها، محدودیت‌­ها و دیوارهای ناپیدایی که در اطراف خود به پا داشته‌­ایم. آنچه کتاب به آن می‌­پردازد ضرورت گذشتن از همین مرزهاست؛ پاره کردن تارهایی که به دور خویش بافته‌ایم، شکستن پوست‌ه­ایی که احاطه­‌مان کرده است و از درون خویش بیرون آمدن و رفتن به فراتر از مرزهای خویش. چرا که تنها با عبور از این مرزهاست که می‌­توانیم از زندان بسته­ افکارمان به در آییم، افق دید خود را گسترش دهیم و با دنیای بیرون و دیگری مواجه شویم.

گرینگوی پیر با عبور از مرزِ آمریکا – مکزیک فقط در ظرفِ مکان نیست که جابه‌­جا می­‌شود بلکه او از آگاهیِ آمریکایی و روایت آمریکایی از مکزیک به سویِ روایتِ مکزیک از خودش حرکت می­‌کند. و در همین جابه‌جایی و تماس مستقیم با مکزیک در آنسوی مرزهاست که خواننده درمی‌­یابد که چگونه قدرت­‌های استعماگر روایت­‌ها را جعل می­‌کنند تا به قرن­‌ها تهاجم و استثمار خود وجه‌ای مشروع ببخشند. قدرت­‌هایی که به اسم آوردن پیشرفت و دموکراسی دست به غارت و چپاول ملتی زده­‌اند، و به اسم مبارزه با بربریت، خود دست به توحش زده‌­اند و سعی در تحمیل فرهنگ خود به مردمانی دارند که خود از فرهنگی اصیل بهره‌­مند هستند.

با گذشتن از همین مرز است که گرینگو حتی ادراک­ش از زیستن نیز تغییر می‌­کند. او به مکزیک آمده تا بمیرد اما شگفتا که مکزیک پیش از مرگ به اون زندگی نیز می­‌بخشد؛ زندگی‌­ای که هرگز پیش از این نداشته است. در یکی از زیباترین بخش­‌های کتاب گرینگوی پیر می‌خوانیم:

از همان لحظه‌­ای که پا به مکزیک گذاشته بود حس کرده بود بیدار شده. وقتی از کوه‌­ها و صحراها می­‌گذشت احساس کرده بود که می‌تواند جوری بشنود و ببوید و بچشد که تا آن­وقت سابقه نداشته، انگار که دوباره جوان شده بود.

کتاب گرینگوی پیر

و در آخر درباره­ سبک نگارشی کتاب هم باید به چند نکته اشاره کرد. کتاب گرینگوی پیر اندکی سخت‌­خوان است و از خواننده­ خویش صبر و ممارست می‌­طلبد. روایت گاهاً غیرخطی، جملات غریب، بلند و تودرتو، توصیفات مبهم و گنگی که به‌­تدریج روشن می‌­شود و چرخش­‌ها و تغییراتی – مانند گذر از یک اتفاق به اتفاقی دیگر به شکلی نامعمول – که بیشتر به خواب دیدن می‌­ماند.

کتاب به شیوه­ یادآوری نوشته شده – البته نه به سبک جریان سیال ذهن – و جمله­ معروفِ کتاب که بارها تکرار می‌­شود این است: «اکنون تنها می­‌نشیند و به یاد می­‌آرد.» عبارتی که کتاب با آن آغاز می­‌شود و با همان هم پایان می‌­یابد.

همچنین لازم است اشاره کنیم کتاب حاضر سال‌ها قبل توسط انتشارات طرح نو به چاپ می‌رسید و در سال‌های اخیر توسط نشر ماهی به چاپ رسیده است. معرفی حاضر بر اساس نسخه‌ای از انتشارات طرح نو مربوط به سال ۱۳۹۳ می‌باشد.

جملاتی از متن رمان گرینگوی پیر

مرزی هست که ما فقط شبانه دل گذشتن از آن­‌را داریم. مرز تفاوت­‌های خودمان با دیگران، مرز نبردهامان با خودمان. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۳)

آدم­‌هایی هستند که واقعیت بیرونی­‌شان بخشنده است، چون شفاف است، چون می­‌توانی از ورای آن همه‌­چیز را بخوانی، و هر چیزی را درباره­‌ی آن‌­ها بپذیری، بفهمی: آدم‌­هایی که آفتاب­شان را با خود دارند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۴۵)

باری، آن دو تا آن زمان که زنده بودند، فاصله‌­ی میان­شان هرچه هم که بعید بود، می­‌توانستند در رؤیای هم رخنه کنند و در آن رؤیاها شریک شوند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۶۳)

هر کدام‌­مان سعی‌­مان این است که تقوامان بیشتر از آن یکی باشد، تا در مسابقه­‌ی پاکدامنی برنده شویم، اما در این کار نزدیک­ترین کسان­مان را از خودمان می‌­رنجانیم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۱)

زنم تنها و ناامید مُرد، از یک بیماری ریشه‌­دار که ذره ذره تحلیلش می‌­برد، از احساس این­که تمام عمرش را در بگومگوهای غم‌­انگیز دو آدمی هدر کرده بود که روزها کنار هم می­‌ماندند بی­‌آن­که با هم حرف بزنند یا حتی نگاهی به‌­هم بیندازند، مثل شاخ به شاخ شدن دو جانور کور توی یک غار تاریک. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۸۴)

من زمان تو را با خود می‌­برم، آرویو، زمان پیرمرد را با خودم می­‌برم، نگهداری­شان می‌کنم، آرویو، تو این را نمی­‌فهمی، اما من مالک همه‌ی زمان­‌هایی می‌­شوم که اینجا به دست آورده­‌ام. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۲۳)

­ما همه­‌مان رؤیاهایی داریم، اما وقتی رؤیاها سرنوشت­مان می­‌شوند، باید خوشحال باشیم که راست درآمده‌­اند؟ (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۴۱)

اگر لازم باشد، ذهن چندپاره­‌ی ما عشق را ابداع می­‌کند، عشق را تصور می­‌کند یا ادای عشق را درمی­‌آورد، اما بی­ آن سر نمی‌­کند. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۱)

پیرمرد می‌­توانست کم و بیش به­‌گونه‌­ای فوق­‌طبیعی گوش کند و بچشد و ببوید، مثل مردی آویخته از پُل که در لحظه­‌ی مرگ می‌توانست رگ­‌های هر برگ را ببیند، و فراتر از آن، هر حشره­ای بر برگ را، و باز بیشتر، منشور رنگ­‌ها را در هر قطره­‌ی شبنم بر هزاران برگِ علف. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۸)

شاید می­‌دانست که هیچ­‌چیز تا آن‌­زمان که نویسنده نامی برآن ننهاده دیده نمی‌­شود. زبان به ما رخصت دیدن می­‌دهد. بدون کلمات ما کوریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۱۵۹)

انگار می‌­توانست به آنان بفهماند که آن کلمات هیچ معنایی ندارد «مکزیک را برای دموکراسی و پیشرفت حفظ کنید»، و آن­چه مهم بود زیستن با مکزیک بود، به‌­رغم پیشرفت و دموکراسی، و اینکه هریک از ما مکزیکِ خودش و ایالات متحدِ خودش را در درونِ خود دارد، مرزی تاریک و خونین که تنها شبانه دلِ گذر از آن­را داریم. (کتاب گرینگوی پیر – صفحه ۲۰۰)

مشخصات کتاب

  • عنوان: گرینگوی پیر
  • نویسنده: کارلوس فوئنتس
  • ترجمه: عبدالله کوثری
  • انتشارات: طرح نو
  • تعداد صفحات: ۲۱۲

👤 نویسنده مطلب:بهروز بهراد

نظر شما در موردکتاب گرینگوی پیرچیست؟ لطفا اگر این کتاب را خوانده‌اید حتما نظرات ارزشمند خود را با ما در میان بگذارید. با نظر دادن درباره کتاب‌ها در انتخاب کتاب به همدیگر کمک می‌کنیم.

[لینک:کانال تلگرام کافه بوک]


»معرفی چند کتاب دیگر از ادبیات آمریکای لاتین:

  1. کتاب حکومت نظامی
  2. کتاب گفتگو در کاتدرال
  3. کتاب دن کاسمورو
نویسنده کتاب خانه‌ام آتش گرفته است یعنی آریل دورفمن، زاده ۶ می ۱۹۴۲، نویسنده، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر اهل شیلی - آمریکا است....
کتاب خاطرات یک ابله سیاسی روایتگر زندگی مردمی است که در فجایعی که کشورشان باعث و بانی اصلی آن بوده‌ نقشی نداشتند اما آتشی که...
از میان نمایشنامه‌نویسان یونان باستان، هیچ یک به اندازه ائوریپیدس برای خواننده امروزی، سخن گفتنی ندارد. مضامین عمده آثار او: ستمدیدگی زنان، قساوت و بیهودگی...
آلفرد کوبین در تنها رمان خود - یعنی کتاب سوی دیگر - سرگذشت یک طراح را روایت می‌کند و آنچه را بر این طراح در...
داستان کوتاه مسخ مشهورترین نوشته­ فرانتس کافکا است که اولین بار در سال 1915 منتشر شد و توسط مترجم­‌های مختلف، بارها وبارها به فارسی برگردانده...
کتاب داستان‌های کوتاه کافکا مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه، نوشته یکی از بزرگترین نویسندگان اروپا، فرانتس کافکا است که اولین‌بار در سال 1946 به چاپ رسید....
کتاب آزادی و خیانت به آزادی عنوان چالش‌برانگیزی است که نویسنده و متفکر چیره‌دست، آیزایا برلین برای اثرش انتخاب کرده است. مخصوصاً اینکه در یکی...
اگر از همراهان همیشگی کافه‌بوک باشید، حتما می‌دانید که ما در اینجا توجه ویژه‌ای به رمان داریم. ما فکر می‌کنیم اگر رمان برترین نوع نوشتار...


#‌رمان #‌رمان_خارجی منبع: کافه بوک

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط

به گزارش همشهری آنلاین، معاون بهداشت وزارت بهداشت با اعلام این خبر در هفتمین جلسه کمیسیون دائمی شورای عالی سلامت و امنیت غذایی گفت: اجرای برنامه...

6 ماه پیش

به گزارش همشهری آنلاین آیت الله سید نصیر حسینی نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویراحمد و امام جمعه یاسوج، فرماندار شهرستان بویراحمد، مدیر کل ستاد...

6 ماه پیش

همشهری آنلاین نوشت: ماکارونی یکی از غذاهای مورد علاقه همه انسان‌ها از کوچک تا بزرگ است اما مصرف زیاد ماکارونی خطراتی برای بدن دارد که بهتر است...

6 ماه پیش

به گزارش ایسنا، لغو یکطرفه روادید با ۶۷ کشور پیشنهاد وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به دولت بوده که با هدف جذب گردشگران بیشتر، تسهیل...

6 ماه پیش

همشهری - سعیده مرادی: قدمت آسیاب والی به دوره قاجار برمی‌گردد؛ آسیابی که با نیروی آب، گندم را آرد و تنورهای چندین نانوای دور و نزدیک شهر را روشن نگه‌...

6 ماه پیش

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مشاور رسانه‌ای پروژه، پوستر رسمی فیلم کوتاه مدیر مدرسه به کارگردانی میکائیل دیانی و تهیه‌کنندگی سیدمحمدهادی آقاجانی...

6 ماه پیش

اطلاعات آنلاین نوشت: آویشن برای تقویت اعصاب، درمان افسردگی، خستگی و بی‌خوابی مفید است و باعث کاهش فشارخون و چربی خون می‌شود. علی حسین بیرانوند اظهار...

6 ماه پیش

به گزارش همشهری آنلاین امید حامدی‌فر بازیکن جنوبی استقلال که فصل گذشته به این تیم پیوسته بود و در این فصل ماجراهایی عجیبی را تا به اینجا پشت سر...

6 ماه پیش

به گزارش خبرنگار ایسنا، عصر امروز ۲۴ مهر ماه این جلسه با حضور محمد مهدی عسگرپور رییس هیات مدیره خانه سینما، محسن امیریوسفی رییس کانون کارگردانان...

6 ماه پیش

بیشتر...