4 سال پیش
مضامین مولفه های پست مدرنیسم قسمت حقوق نیوز
پایگاه خبری حقوق نیوز
مؤلفه های پست مدرنیسم چیست؟
آثار پست مدرنیستی محصور و محبوس در حوزة خاصّی نیست؛ این ویژگی ظاهراً بیشتر به جنبه سلبی و انتقادی پست مدر نیسم بر می گردد؛ و از همین جا می توان گستره وسیع مضامین و آثار پست مدرنیستی را تخمین زد.
به طور کلّی در بررسی پست مدرنیسم نمی توان به دنبال اصول و چارچوب خاصّی بود. بیشتر نیز گفته شد که اساساً این مکتب –اگر بتوان نام مکتب بر آن نهاد– یک اندیشه اصول ستیز و چارچوب گریز است. بنا به تعبیر رابرت آودی، پست مدرن به مجموعه پیچیده ای از واکنش ها مربوط می شود که در برابر فلسفه مدرن قرار گرفته است، بدون آن که در اصول عقاید و بنیادهای اندیشگی توافق و اجماعی بین متفکّران این رویکرد موجود باشد.
با توجّه به همین جنبه های انتقادی می توان پست مدرنیسم را به مثابه یک مفهوم خوشه ای تلقّی کرد که شامل عناصر سلبی و ضدّیّت های زیر است:
ضدّیّت با نظریّة بازتاب در معرفت شناسی، و به طور کلّی ضّدّیت با موضع معرفت شناختیِ فلسفة جدید (پسامعرفت شناسی)؛ نفی سوژه شناساگر و خود مختار، و تأکید بر ادغام سوژه و ابژه؛ نفی امکان بی طرفیِ عقل، و تأکید بر تاریخی بودن عقلانیّت و معرفت؛ ضدّیّت با وحدت گرایی، مرکزگرایی، اقتدارگرایی و مرجعیّت باوری،و موافقت با انشعاب و تنوّع و تکثّرگرایی؛ ضدّیّت با ذات گرایی؛ و تأکید بر هویّت سیّال انسان، و اعتقاد به واحد نبودن و پراکندگی فرد؛ ضدّیت با واقعگرایی (رئالیسم)؛ مخالفت با ساختارگرایی؛ مخالفت با برهان استعلایی و مواضع استعلایی؛ نفی اندیشه پیشرفت؛ نفی اصول و قواعد عام جهان شمول برای همه زمان ها و مکان ها، و تأکید بر تعیین کنندگی گفتمان ها و فرهنگ ها در کردارها و اشکال زندگی؛ نفی واژگان نهایی؛ نفی هر گونه وحدت و بساطت و قطعیّت؛ اعتقاد به نسبیّت و نسبیّتگرایی؛ و نفی روایت های کلّی مدرنیته یا فراروایت ها. همچنان که پیداست عمده یا همه چالش های پست مدرنیسم با مدرنیسم، در واقع بر سر مواضع معرفت شناسانه است.
اگر چه تفکیک و بازشناسی مؤلّفه های مدرنیسم و گنجاندن آنها در چند اصل و چارچوب مشخّص کار بس دشواری است، در عین حال با اندکی مسامحه به نظر می رسد بتوان عمده مضامین گذشته را در چند اصل سلبیِ زیر گنجاند و شرح داد.
1- نفی وحدت گرایی و اعتقاد به کثرت، انشقاق و نسبیّت
هر آنچه تاکنون متّصف به وحدت انگاشته می شده است، در تفکّر پست مدرنیسم متکثّر معرفی می شود. اگر بتوان ایسمی برای پست مدرنیسم قائل شد، همانگونه که چالز جنکز معتقد است، آن ایسم پلورالیسم است.
تکثّر سالاری و نسبیّت باوری، روحیّه و گرایش و وضعیّتی است که به خوبی معرّف و نمایاننده دوران پسامدرن است.
در واقع همچنان که تا حدّی معلوم خواهد شد گو اینکه همه اصول بعدی نیز به نحوی همین دو اصل را به سان یک ترجیع بند تکرار می کنند. بسیاری از متفکران و شارحان، کثرت گرایی را محور تعریف خود از پست مدرنیسم قرار داده اند: ایهاب حسن، پست مدرن را به معنای پایان جهان بینی واحد می داند. لیوتار، آن را مقاومتی در برابر تبیین های واحد (یا نفی فراروایت ها) معرفی می کند. دریدا نیز معتقد است خصلت عمده پست مدرنیسم توجه و احترام به تمایزها و تفاوت هاست.
پست مدرنیست ها به تبع نیچه مخالف قرار دادن یک حقیقت مرکزی برای زندگی هستند؛ چرا که این صورت باید دیگر وجوه زندگی را منکر شویم.در واقع زندگی کلّیّتی از تفاوت ها و تکثّرها و پراکندگی هاست که نمی توان آن را به یک اصل واحد، یا یک غایت و آرمانگرایی (ایدئالیسم)، غایت گرایی، غایت شناسی، تجانس بخشی، همسان سازی و ذات گرایی است. از این روست کهنیچه به فلسفه، علم و دین، به خاطر تعیین یک حقیقت مرکزی می تاخت؛ و معتقد بود این مرکزگرایی و غایت شناسی موجب انکار تمایزهاست.زندگی برحسب هیچ حقیقت غایی شناخت نیست.
این میل و گرایش به پراکندگی و چندگانگی و کثرت –که در واقع واکنشی به مطلق اندیشی های مدرنیسم است- در تمامی عرصه ها، از فلسفه گرفته تا علوم اجتماعی و تا ادبیات و هنر، و نیز به شکلی کاملاً ملموس در معماری، خود را به خوبی نمایانده است.
در ادبیات و معماری پست مدرن، ترکیب و هم آغوشی عالمانه و عامدانه سبک های مختلف و متضاد هنری با یکدیگر، آیینه تمام نمای این رویّه و سلیقه است.
به طور کلّی پست مدرن دوره ای است که در کلّ رفتار و اندیشه ی آن، به ویژه در ادبیات و هنر، ترکیب، اختلاط، التقاط، آمیزش های متنوّع و متضاد (کولاژ)، پراکندگی، در کانون توجّه و تأمّل قرار می گیرد.
2- نفی روایت های کلان و اعتقاد به روایت های جزئی
مسلّماً از دل وحدت گریزی و تعّین ستیزی، و از شکم نگاه پلورالیستی این اصل سلبی بیرون می آید؛ و بلکه این فقره نیز تعبیر دیگری از همان اصل پیش گفته است. به یاد داشته باشیم که یکی از شاخه های مدرنیسم در علوم اجتماعی ساختن روایت های کلان با فراروایت ها و پرداختن نظریّه های کلّی و عام برای تبیین رفتارهای اجتماعی است.
به عبارتی خصلت اساسی مدرنیسم آن است که برای رسیدن به قطعیت، روش علوم تجربی را در تمامی زمینه های انسانی و اجتماعی، پارادایم و الگو قرار می دهد؛ که از آن به تعبیر علم گرایی یا علم زدگی یاد می شود، و تجلّی مکتبی آن در فلسفه پوزیتیویسم به خوبی مشهود است. از این جهت پست مدرن خیزش و شورشی است در برابر نگاه علم گرایانه و پوزیتیویستی مدرنیسم؛ که مدّعی قطعیّت در علوم طبیعی و علوم اجتماعی است.
به طور کلی و در عبارتی ساده، روایت های کلان مدرنیته یا فراروایت ها، مجموعه ای از الگوها و سرمشق هایی هستند که –علیرغم وجود اختلاف در آنها- به مدرنیته پایه های مشترکی می بخشند؛ رو این پیشرفته و رهایی و آزادی، و روایتها و مکتبهایی چون عقلگرایی، پوزیتیویسم، لیبرالیسم، ساختارگرایی، و چه بسا مارکسیسم، بخشی از همان فرا روایتها به شمار می روند.
البتّه این نکتۀ مهم را همواره باید به یاد داشته باشیم که جنبش روشنگری و پروژه مدرنیته در مورد اعتقاد به قطعیّت در یک حالت ناسازگاری و یک بام و دو هوا قرار داشته است: از سویی برای نیل به پیشرفت محتاج ازالۀ نسبیّت و عدم قطعیّت و یافتن قواعدی جهان شمول بوده، و از سویی برای مبارزه با جزمیّتِ سنّت و برای نغلتیدن در دامنِ آن، محتاج شک و نسبیّت اندیشی بوده است. امّا نهایتاً مدرنیته بویژه پس از فایق شدن بر جزم سنّتی، خود به شدت دچار قطعیت های مخصوص به خود شد؛ و بیرق روایت های کلان را بر افراشت.اکنون پست مدرن به تعبیر لیوتار، عصر انهدام و فروپاشی این فراروایت ها و تبیین های کلّی است.
انسانِ پست مدرن به تنها چیزی که باور دارد اجزا و قطعات پراکنده است. بنا به این اعتقاد، همراه با نابود شدن سلطه روایت ها و پیشفرض هایی که بر علم مدرن سایه انداختهاند، بسیاری از قطعیّات علوم به ورطۀ بحران و بطلان میافتند؛ و به دنبال آن کاخ رفیع مدرنیته نیز- که متّکی به علم جدید است- دچار تزلزل میشود.
معمولاً نظریّات علوم اجتماعی مدّعی و معتقد به فهمپذیریِ واقعیات اجتماعی، انسجام همۀ کردارها و اعمال اجتماعی انسان، و قابل پیشبینی بودن آنها هستند؛ امّا در وضعیت پستمدرن، با نفی انسجام، دیگر علوم اجتماعیِ مدرن نمیتوانند اوضاع و احوالِ جوامع را پیشبینی و تبیین و کنترل کنند. به همین خاطر است که لیوتار تشویق میکند که: «بیایید جنگی تمام عیار بر علیه هر گونه کلّیّت به راه بیندازیم».
به سخن صریح، به عقیده پست مدرنیستها کار این علوم در جامعه تاکنون نه کشف قوانین و هنجارها بلکه وضع قوانین و هنجارها، بوده است؛ و با وضع این قواعد است که آزادی و فردیّت انسان ها سلب و محدود میشود. این پراکندگی پسامدرنی، خود نوعی فردگرایی جدید است.
فردگرایی پست مدرن در واقع نوعیِ تنوّعِ پلورالیستی، عدم تجانس، جزئیّت و عدم مرکزیّت است.در این تفکّر، هر فَرد نیز، حقیقتی چند گانه و چند لایه است. به عقیدۀ لیوتار روایات کلّی -که امروزه فرسوده شدهاند- ضدّآزادی هستند و با توتالیتاریسم نسبت و خویشاوندیِ نزدیکی داشتهاند.
بهطور کلّی به نظر میرسد همچنان که مدرنیته، قداست و حجّیت سنّت ها را با تمام قوا نفی میکرد، اکنون پست مدرنیسم، فرزند عاصیِ مدرنیسم در دنبالۀ کار پدر، حجّیّت و مرجعیّت روایت های مدرن را به محاق ابطال یا نسبیّت میکشاند؛ و قداست آنها را میزداید.
البته توجّه به این نکته، واجد اهمیّت است که پست مدرنیستها به جای این سرمشق های کلّی، پیشنهاد خاصّی ندارند و معتقد به دعاوی جزئی، محلی، محدود و متّکی به پیشفرض های تاریخمند هستند. نفی برنامهها و پروژههای عام در پست مدرن توأم با نوعی رابطه پیچیده، ابهام آمیز، دوگانه، معضلآفرین و لاینحل است. پست مدرنها حتّی با ارائۀ الگوهای شخصیتی، که به نظر آنها منجر به قهرمانسازی میشود مخالفت میکنند. قهرمان سازی از جمله روش های مدرنیته است که برای تأمین مقاصد خود گاه به این روش دست میزند.
3- نفی سوژۀ مستقّل، و ادغام سوژه و ابژه، و نفی موضع معرفتشناختیِ فلسفۀ مدرن
یکی از مهمترین زیربناهای فلسفۀ جدید اندیشۀ سوژه محورانۀ دکارتی (سوبژکتیوسیم) است.
همانگونه که میدانیمدکارت با اصرار فراوان بر ذهن یا وجهِ شناختیِ انسان، میان فاعل شناسایی و موضوع شناسی جدایی میانداخت؛ و مبنای یک فلسفۀ ذهنْ بنیاد یا انسان بنیاد یا فرد بنیاد را بنا نهاد. علم و شناسایی در این فلسفه به مثابه یک معرفت برتر و مجزّا و فایق، مبنای هستی تلّقی میشود؛ و بدین ترتیب برخلاف فلسفۀ سنّتی که عمدتاً میخواهد بر محور وجودشناسی باشد، فلسفۀ مدرن با بحث معرفت آغاز میشود و به طور کلّی بر محور معرفت شناسی به پیش میرود.
نتایج عملیِ چنین روشی این است که با نادیده گرفتن جنبۀ وجودیِ آدمی -که جزئی از جهان است و با تأکید بر وجه شناختی او، جهانْ پیکر مادّیِ منفعلی خواهد شد که موضوع شناخت آدمی قرار میگیرد. و آدمی ذهنیّتی خواهد بود مجزّا و مسلّط، بر فراز جهان؛ که این جهانِ منفعلِ تحت سلطه را مورد تأمل و شناخت قرار میدهد. با متدولوژی علوم تجربی نیز به این تفکّر دامن زده میشود؛ و رسماً و عملاً انسان موجودی میشود کشف کننده؛ مهارکننده و تغییردهندۀ طبیعت و مسلّط بر آن. به هر روی به وسیلۀ فلسفۀ جدید، علم و تکنولوژی از جنبۀ فلسفی نیز تنسیق و تئوریزه میشود. بنابراین، ویژگیِ اساسی چنین نگرشی، این است که انسان موجودی مافوق جهان است؛ نه در جهان و نه مسؤول در برابر آن.
فلسفۀ پست مدرن امّا، این مبنا به کلّی فرو میریزد.کسانی چون لیوتار، دریدا، لاكان، و دلوز، صریحاً اعلام میکنند که «من میاندیشم پس هستم» دیگر اعتباری ندارد.
به طور کلّی در این تفکّر، با مرگ سورۀ شناساگر و عقل سوژه محور، كلّ سنّتِ معرفتشناسی و موضع اپیستمولوژیک فلسفۀ مدرن یا فلسفۀ آگاهی مرده اعلام میشود. در واقع بنابراین عقیده، كلّ فلسفۀ جدید غرب به پایانۀ خود رسیده است. پست مدرنها این مواضع خود را نیز میراثْ برِ آثار نیچه و هیدگر هستند. این متفکّران نیز بر همبستگی و همکناری انسان و جهان تاکید میکردند.
هیدگر معتقد است، در دیدگاه فلسفۀ جدید رابطه انسان با جهان، یک رابطه ابزاری و فنّاورانه است. پس طبق این تلّقىِ انسانشناسانه و جهانشناسانه مدرن، انسان از جهان میگسلد؛ و جهان از آنجا که تسلیم ارادۀ آدمی است، در واقع انکار میشود؛ و درست در همین جاست که بحران تکنولوژی و محیط زیست رخ مینماید. در مقابلِ این تفکّر مقتدرانه و سلطۀ گر، هیدگر و پیروان وی از بازگشت به حسّ موقعیّت مندی انسان -یا به عبارتی از بازگشت به حسِّ «در جهانْبودنِ» انسان- دفاع میکنند. به عقیده هیدگر باید به جهان گوش فرا داد؛ نه آن که اقتدارگرایانه به تصرّف و تخریب آن پرداخت با جهانی که انسان از طریق آن و در آن به وجود میآید.
همچنان که آشکارا پیداست در تفکّر پست مدرن با مرگ سوژۀ شناساگر و نفى فلسفۀ سوبژکتیویسم، اومانیسمِ فلسفی و فردگراییِ فلسفی که بر بنیاد این فلسفه پرداخته و ساخته شده بودند و مبنای مدرنیسم محسوب میشوند مردود و مرده اعلام میشوند.
در تفکّر پسامدرن اگر چه فردگرایی به معنایی جدید مورد پذیرش و تأکید است، امّا فرد در مقابل جامعه و تاریخ و جهان قرار نمیگیرد؛ بلکه فرد یک عنصر تاریخی و اجتماعی است که حامل میراث فرهنگی گذشته است. در تفکّر مدرنیته، افراد موتورهای اصلی تحوّلات اجتماعی و سازنده تاریخ به حساب میآمدند، امّا در اینجا فرد چنین مفهومی نخواهد داشت. حتّی فوكو -مانند مارکس- صریحاً اعلام میکند که تاریخ توسّط افراد ساخته نمیشود.
بواقع در پست مدرنیسم همپای نفی عقلِ سوژه محور، فرد نیز به عنوان یک واحدِ مستقّل و خودمختار و مطلق العنان نفی میشود؛ و اساساً تمایزی میان خود و دیگری باقی نمیماند.همچنان که با نفی محورها و شکستن شالودهها تمامی تقسیمات ثنویِ فلسفۀ جدید، مانند تفکیک سوژه و ابژه، تفکیک روح و جسم، عقل و احساس، و انسان و جهان و... درهم ادغام میشوند؛ چرا که این تقسیمات باعث شالودهسازی و طبقهبندی و مستقّل شمردن اشیا و طبقات میشود و مخالف پراکندگی است.
بنابراین همچنان که پیشتر نیز گذشت فردگراییِ پست مدرنیستی نوعی عدم تجانس، تكثّر، جزئیّت و عدم مرکزیّت است. فرد پست مدرن، یک حقیقت پراکنده، منتشر، چندگانه و چند لایه است. به عبارت دیگر این تفکّر «من» های متعدّد و متضادّی را در یک فرد مستتر میداند؛ و تضادهای روانی آدمی را یک امر طبیعی تلّقی میکند.
همانگونه که معلوم است این مضامین نیز بهنحوی وثیق با کثرت سالاری پست مدرن در پیوند است.
4- نفیِ عقل مدرن و نفی حاکمیّت و بیطرفی عقل و نفی اندیشۀ پیشرفت
این اصل نیز آشکارا برخاسته و برآمده از اصول پیشین است؛ و اصولاً میتواند تعبیر دیگری از اصل سابق محسوب شود.
در تفکّر مدرن، عقلِ خودسالار به مثابه قاضی القضاتی بیطرف و حاکمی مطلق است که برای ایجاد پیشرفت انسانی و برای سوق دادن انسان به راستای رستگاری و امنیّت کفایت تام دارد. امّا همچنان که گذشت با شکست ها و تردیدهایی که در این اندیشه و آرمان رخ داد، زمینههای عقل گریزی پست مدرنیستی فراهم شد.پست مدرنیستها -بسان رمانتیستها و نیز اگزیستانسیالیستها- معتقدند از منظر عقلی پالوده از احساسات، عواطف و غرایز، نمیتوان به جهان نگریست و حقیقت را دریافت.همچنین به عقیدۀ آنها مکانیسم فهم و برداشت همواره متّکی به سنّتها و گفتمان ها و تاریخ است. پست مدرنیسم به همین جهت ضدّ بنیان گرایی فلسفی است. بنیانگرایی فلسفی در اینجا یعنی امکان تأسیس مبانی استوار برای معرفت و حقیقت.
بیشتر بخوانید:
زمینه های فکری و اجتماعی پست مدرن
پست مدرنیسم چیست؟
منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات
پایگاه خبری حقوق نیوز - مقالات سیاسی
#حقوق #خبر منبع: حقوق نیوز
بیشتر...
تبلیغات
تبلیغات
مطالب مرتبط
سنای آمریکا لایحهای را برای تمدید اعتبار برنامه برای شنود مکالمات تلفنی و مشاهده مکاتبات الکترونیکی برای شهروندان کشورهای دیگر تصویب کرد.
1 ساعت پیش
فرمانده یگان حفاظت ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی مازندران از دستگیری ۲ حفار غیر مجاز در این شهرستان بهشهر خبر داد.
نیم ساعت پیش
رییس اداره راهداری و حمل و نقل جادهای تایباد واقع در شرق خراسان رضوی گفت: ۳۰۰ کیلومتر از راههای اصلی، فرعی و روستایی این شهرستان به منظور افزایش ضریب ایمنی و کاهش تصادفات جادهای، خط کشی شد.
2 ساعت پیش
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب خراسان رضوی گفت: ۶۵۰ فقره انشعاب غیر مجاز در شهرستان طرقبه -شاندیز شناسایی و در راستای حفظ و ساماندهی منابع و ذخایر منابع آبی استان با اخذ مجوز قانونی از مراجع قضایی قطع شد.
نیم ساعت پیش
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار اردبیل گفت: نهضت تجلیل از مقام معلمان باید در استان فراگیر شده و همه دستگاهها پای کار باشند.
2 ساعت پیش
دستاورد جدید محققان ایرانی در تولید مخلوط آسفالتی یکی از راهکارهای مناسب برای دفع بهداشتی پسماند تصفیه روغن موتور است.
2 ساعت پیش
مهدی پور این هفته پس از برطرف شدن ورم پایش، زانوی خود را به تیغ جراحان خواهد سپرد.
2 ساعت پیش
بیشتر...