۱ هفته پیش
وقتی این رزمنده دفاع مقدس لباس همرزمش را از بین برد غلامرضایی لباس های من رو بده خبرآنلاین
محمدرضا غلامرضایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، از خاطره شستن لباس های همرزمانش تعریف کرده است.
به گزارش خبرگزاریخبرآنلاین، محمدرضا غلامرضایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، تعریف میکند: «سال ۱۳۶۲ در خط دوم پدافندی در جزیره مجنون مستقر بودیم. بعضی از بچهها آن قدر مخلص بودند که نصفه شبها بلند میشدند پوتینهای یکدیگر را واکس میزدند.
آنگونه که فارس روایت میکند، یک شب تصمیم گرفتم بیدار شوم و در ثواب کار آنها شریک شوم. وقتی سراغ پوتینها رفتم، دیدم همه واکس زده و مرتب کنار هم چیده شدهاند. به این نتیجه رسیدم که عدهای زودتر از من بلند شده و ثوابها را تقسیم کردهاند.
چون به زور خودم را از خواب جاکن کرده بودم، نمیخواستم ثواب نکرده بروم بخوابم.ناگهان چند نفر از نیروها از خط مقدم برگشتند. لباسهایشان را در آوردند و رفتند خوابیدند. از بس خسته بودند، فوری خوابشان برد.لباسهایشان را برداشتم و کنار تانکر آب بردم. لباسها را داخل تشت آب گذاشتم تا خیس بخورد. نمیدانستم از کجا باید تاید تهیه کنم.
یکی از بچهها بیرون از سنگر مشغول خواندن نماز شب بود. صبر کردم و وقتی نمازش تمام شد، از او پرسیدم: «برادر! نمیدونی تاید کجاس؟ میخوام لباس بشورم.»
با انگشت اشاره کرد و گفت: «برو توی اون سنگر آخری.» وارد سنگر آخر شدم. خیلی تاریک بود. چند تا گونی کنار هم چیده بودند. با اطمینان از اینکه مواد داخل گونیها پودر رختشویی است، یک مشت برداشتم و آمدم شروع به شستن لباسها کردم. یک دفعه متوجه شدم دستهایم داغ شد. اهمیت ندادم. پیش خودم گفتم: «شاید تایدها غنیمتی و خارجیه، کیفیتش با تایدهای ما فرق میکنه.»
ادامه که دادم، تاروپود لباسها از هم پاشید. یقه از یک طرف آستین از یک طرف و ...
لباسهای چاک خورده را بردم ریختم پشت خاکریز. رفتم ماجرا را به آن برادر رزمندهای که نماز شب میخواند گفتم. گفت: «مگه از کجا تاید آوردی؟» جواب دادم: «همونایی که توی سنگر آخری دم در بود.»
با تعجب گفت: «دیوونه! گونیهای دم سنگر کلر بود. باید از گونیهای آخر سنگر تاید بر میداشتی.» آرام گفتم: «صداشو در نیار که ثواب کردنم به ما نیومده.»
رفتم خوابیدم. فردا صبح با اینکه چند نفر از بچهها متوجه خطای من شدند، اما به رویم نیاوردند. ۱۷ سال از این ماجرا گذشت. یک روز در صف نانوایی ایستاده بودم. نفر پشتی با دست زد روی شانهام و گفت:
«غلامرضایی! لباسهای من رو بده.» چشمانم گرد شد. پرسیدم: «کدوم لباس؟» با خنده گفت: «همون لباسهایی که هفده سال پیش، نصفه شب بردی با کلر داغونشون کردی.»
۲۷۲۱۹
#سیاسی منبع: خبرآنلاین
بیشتر...
تبلیغات
تبلیغات
مطالب مرتبط
قوانین ما کفایت لازم برای برخورد با کسانی که بارها به کشور میآیند را ندارد، بنابراین لازم است که قوانین مربوط به برخورد با کسانی که برای چندمین بار وارد کشور میشوند، اصلاح شود.
یک ربع پیش
بازیکن مشهدی تیم طبیعت گفت: بودجه ورزشی مشهد که اگر بخواهد در چند رشته به غیر از فوتبال هزینه شود، شاید به ۲۰۰ میلیارد هم نرسد. در صورتی که این هزینه برای شهری مانند مشهد بودجه زیادی محسوب نمیشود.
نیم ساعت پیش
هئیت وزیران مصوبه مجاز بودن وزارت صمت نسبت به ثبت سفارش ۲۰۰۰ اتوبوس برون شهری با عمر کمتر از ۵ سال و با تخفیف ۵۰ درصدی در سود بازرگانی را ابلاغ کرد.
یک ربع پیش
مدیر نظارت بر ناشران سازمان بورس گفت: سازمان بورس پیگیر است که مابقی سود سهام عدالت را دریافت کند تا برای سهامداران این سود واریز شود.
نیم ساعت پیش
انسانها به طور معمولی روزی ۵۰ الی ۱۰۰ تار موی مرده خواهند داشت. اگر این تارهای موی مرده لابهلای موها باقی بماند، باعث گره خوردگی و عدم شفافیت آن میشود. درحالی که اگر صبح و شب موهایمان را شانه بزنیم، تمامی موهای مرده را از لای موهای خود بیرون کشیدهایم.
یک ربع پیش
در سالگرد ریزش تاریخی بورس در ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، امروز بازار در مواجه با این خاطره تلخ، با کاهش ۰.۹۱ درصدی ارتفاع همراه شد.
نیم ساعت پیش
مدیرعامل شرکت قطارشهری شهرداری مشهد گفت: حفاری تونل خط۴ به طول ۱۷.۵ کیلومتر نیز توسط دستگاه حفار در حال انجام است؛ تاکنون حفاری ۴ کیلومتر از این مسیر انجام شده است.
نیم ساعت پیش
امیر بشیری، کارگردان تئاتر مشهد و نامزد جایزه «چهره سال ۱۴۰۲ هنر انقلاب اسلامی» درباره نمایش کلنل میگوید.
نیم ساعت پیش
یک منبع نزدیک به خانواده یسنا گفت که این دختر بچه توسط یک کارگر ربوده شده که قصد فروش وی را داشته است.
یک ربع پیش
بیشتر...