نظم: محمد سلمانی موسیقی متن: علی مومنیان خوانش: باران نیکراه عکس: سعید شجاعی انتخاب نظم: ساناز

نظم: محمد سلمانی موسیقی متن: علی مومنیان خوانش: باران نیکراه عکس: سعید شجاعی انتخاب نظم: ساناز
‌ ‌
نظم: #‌محمد_سلمانی
موسیقی متن: #‌علی_مومنیان
خوانش: #‌باران_نیکراه
عکس: #‌سعید_شجاعی
انتخاب نظم: #‌ساناز_رئوف

پینوشت: اینقدر از صدای فین‌فینی و سرماخورده تعریف کردید که پررو پررو با همین حال، آن شعر عاشقانه‌ی وعده داده شده را برایتان خواندم! ?
استیکرِ بی‌دماغ را هم از آن جهت انتخاب کرده‌ام که آنقدر این چند روز کشیدمش، می‌توان با تقریبِ خوبی دماغم را محو شده فرض کرد! ?
----------------------------------------------------------------
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله‌نما رفت
در بین غزل نام تو را داد زدم، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت!؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت!؟
می‌خواست بکوشد به فراموشی‌ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت...!!!

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط