سلام مادر قشنگم
صبحت به خير
شكوفه سيب من
دلم برات تنگ شده، بيش از حد تصور
هر چى زمان ميگذره
پر رنگ تر و نزديك تر ميشى
خواستم يه عكس از روى ماهت بذارم
اما چون رو عكسات حساسى
عكس باباناصر رو گذاشتم
كه بعد از كلى گپ و مصاحبت
راجع به فركانس آدما
شش صبح خوابش برد

اون طفلك هم دلش تنگ شده
يكساله كه از خونه بيرون نرفته

و من همچنان با ياد تو بيدارم

مامى جانم، يك ساله كه رفتى
و اگر بپرسى اونور چه خبر
ميگم
هيييچ خبرى
و خيلى چيزها هم قابل تعريف نيست

جز دل تنگ من و حرف هاى حقت
كه هميشه از زمانه جلوتر بود

مادرم
از اينجا به بعد
من فقط تماشاگرم
كه تقدير را
جايى براى جنگ نيست
نه كه تنبل باشم هاااا

من واسه اين زندگى
واسه شماها
واسه خودم
خيلى جنگيدم

اما امروز يه راز عجيبى رو فهميدم
كه تو تمام اين
رفتن ها و دويدن ها

من چيزى جز يك عروسك خيمه شب بازى
توى نمايش تقدير نبودم

اين قصه ماست مادرم
و چقدر قصه ما زيباست

مثل چشمات
كه هميشه مى درخشيد
وااااى از چشماااات

مراقب خودت باش
با هم در تماسيم
دختر دلتنگت نگين⭐️?

#‌زندگى