|
4 سال پیش
Gohar Kheirandish
صحنه اى از پرده سوم ِ تئاترِ ملاقاتِ با بانوى سالخوره اثر فردریک دورنمات به کارگردانى زنده یاد
صحنه اى از پرده سوم ِ تئاترِ " ملاقاتِ با بانوى سالخوره" اثر فردريك دورنمات" به كارگردانى زنده ياد استادم " حميدِ سمندريان " را به بهانه سالروز تولدش به شما تقديم ميكنم .
جالب است بگويم به دعوت تهيه كننده محترم اقاى "عفيفه" براى بازى در سريال" ميوه ممنوعه" به دفتر ايشان رفته بودم و داشتم با اقاى " حسنِ فتحى " كارگردان ِ فرهيخته و كاربلدسريال گفتگو ميكردم كه تلفنم زنگ خورد و مدير آموزشگاه ايشان آقاى "تورجِ ثمينى پور" نازنين گفت استاد ميخواهند با شما صحبت كنند . پس از احوال پرسى گفتند: "گوهرو" تو در دانشگاه نقش " كلارا " را خوب بازى كردى ميخواهم نقش " كلارا زاخانسيان " را به تو بدهم .
از خوشحالى جيغ كشيدم و بدون هيچ ملاحظه اى جلوى چشم آقا فتحى بالا و پايين مى پريدم و فورى به ايشان گفتم آقاى فتحى من در اين سريال بازى نميكنم اين نمايش و نقش را دوست دارم. اقاى سمندريان كه بعد از خوشحالى و جيغ كشيدنهاى ممتد من ، گفتند " خولى " جيغ نكش گوشم را كَر كردى ! از آنجا كه صحبتهاى مرا شنيده بودند پرسيدند حالا كارگردان كيست؟ گفتم اقاى " حسنِ فتحى " گفتند : "من "حسن فتحى " دوست دارم پسرِ خوبى ايست حتماً كارش را قبول كن ما تمرين هايمان را بعد از اتمام بازى تو در سريال شروع خواهيم كرد ديگر از خوشى نزديك بود سكته كنم . حالا هم بسيار از بازى در سريالِ "ميوه ممنوعه" خاطراتِ فراموش نشدنى دارم و هم از بازى در نمايش " ملاقات ِ با بانو
ى سالخورده " استادِ عزيز من و چندين نسل از شاگردانت مديون درسهاى زندگى و آموزشهاى هنرى شما هستيم . كسى كه هرگز فرامو شت نميكند ؛ شاگردِ هميشه كوشاى تو گوهر خيرانديش.
پ.ن : " خولى " تكيه كلام ِ استاد به دوستان و نزديكانش بود . از تورج ثمينى پور عزيز براى فرستادنِ اين ويديو ممنونم.
#teatrbazhaa نمايش##تئاتر#بازيگر #كارگردان#حميد_سمندريان#حسن_فتحى#خانه_تئاتر#_مجموعه_تئاتر_شهر#همدلى#احترام_به_خود #احترام_متقابل
جالب است بگويم به دعوت تهيه كننده محترم اقاى "عفيفه" براى بازى در سريال" ميوه ممنوعه" به دفتر ايشان رفته بودم و داشتم با اقاى " حسنِ فتحى " كارگردان ِ فرهيخته و كاربلدسريال گفتگو ميكردم كه تلفنم زنگ خورد و مدير آموزشگاه ايشان آقاى "تورجِ ثمينى پور" نازنين گفت استاد ميخواهند با شما صحبت كنند . پس از احوال پرسى گفتند: "گوهرو" تو در دانشگاه نقش " كلارا " را خوب بازى كردى ميخواهم نقش " كلارا زاخانسيان " را به تو بدهم .
از خوشحالى جيغ كشيدم و بدون هيچ ملاحظه اى جلوى چشم آقا فتحى بالا و پايين مى پريدم و فورى به ايشان گفتم آقاى فتحى من در اين سريال بازى نميكنم اين نمايش و نقش را دوست دارم. اقاى سمندريان كه بعد از خوشحالى و جيغ كشيدنهاى ممتد من ، گفتند " خولى " جيغ نكش گوشم را كَر كردى ! از آنجا كه صحبتهاى مرا شنيده بودند پرسيدند حالا كارگردان كيست؟ گفتم اقاى " حسنِ فتحى " گفتند : "من "حسن فتحى " دوست دارم پسرِ خوبى ايست حتماً كارش را قبول كن ما تمرين هايمان را بعد از اتمام بازى تو در سريال شروع خواهيم كرد ديگر از خوشى نزديك بود سكته كنم . حالا هم بسيار از بازى در سريالِ "ميوه ممنوعه" خاطراتِ فراموش نشدنى دارم و هم از بازى در نمايش " ملاقات ِ با بانو
ى سالخورده " استادِ عزيز من و چندين نسل از شاگردانت مديون درسهاى زندگى و آموزشهاى هنرى شما هستيم . كسى كه هرگز فرامو شت نميكند ؛ شاگردِ هميشه كوشاى تو گوهر خيرانديش.
پ.ن : " خولى " تكيه كلام ِ استاد به دوستان و نزديكانش بود . از تورج ثمينى پور عزيز براى فرستادنِ اين ويديو ممنونم.
#teatrbazhaa نمايش##تئاتر#بازيگر #كارگردان#حميد_سمندريان#حسن_فتحى#خانه_تئاتر#_مجموعه_تئاتر_شهر#همدلى#احترام_به_خود #احترام_متقابل
بیشتر...
تبلیغات