.
اژدهایان تارگرین، که برای نبرد آموزش‌دیده و تربیت شده بودند، در موارد متعددی از بین طوفان نیزه‌ها و پیکان‌ها پرواز کرده بودند و آسیب اندکی دیده بودند. فلس‌های یک اژدهای بالغ از فولاد سخت‌تر بود و حتی پیکان‌هایی هم که به هدف می‌خوردند، به ندرت آن‌قدر نفوذ می‌کردند که چیزی بیش از خشم آن جانوران عظیم را به دنبال داشته باشند؛ اما هنگامی که مراکسز بر فراز هلهولت دور می‌زد، یکی از مدافعان از بالای بلندترین برج قلعه زوبینی شلیک کرد و تیر یک‌ذرعیِ آهنینی به چشم راست اژدهای ملکه نشست. مراکسز بلافاصله نمرد، ولی با عذابی کشنده به سمت زمین سقوط کرد؛ حین سقوط مرگبارش برج و بخش بزرگی از دیوار محافظ هلهولت را ویران کرد.
در اینکه رینیس تارگرین پس از مرگ اژدهایش زنده ماند یا نه، اختلاف‌نظر است. برخی می‌گویند که او تعادلش را از دست داد و سقوط کرد و مرد، برخی هم معتقدند که در حیاط قلعه، زیر وزن اژدها له شد. تعداد اندکی هم ادعا می‌کنند که ملکه از سقوط اژدها جان به در برد، ولی در سیاهچال‌های اولرز، با شکنجه آرام‌آرام به کام مرگ رفت.
.
#‌آتش_و_خون
#‌جورج_آر_آر_مارتین
ترجمه #‌هادی_امینی
#‌انتشارات_چترنگ
.
#‌کتاب #‌کتاب_خوب #‌معرفی_کتاب #‌نشر_چترنگ #‌نشرچترنگ #‌چترنگ #‌ادبیات_فانتزی
#‌ketab