| 4 سال پیش کتاب پَز

وقتی از حمید نتونستم ایرادی پیدا کنم سراغ خودم رفتم سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ دم درست کنم

وقتی از حمید نتونستم ایرادی پیدا کنم سراغ خودم رفتم سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ دم درست کنم
❣وقتی از *حمید* نتونستم ایرادی پیدا کنم سراغ خودم رفتم. سعی کردم از خودم یک غول بی شاخ و دم درست کنم که حمید کلا از خواستگاری من پشیمان شود، برای همین گفتم: من آدم عصبی هستم، بداخلاقم، صبرم کمه، امکان داره اذیت بشی، حمید که انگار متوجه قصد من شده بود گفت: شما هر چقدر هم عصبانی بشی من آرومم، خیلی هم صبورم ، بعید میدونم با این چیزها جوش بیارم.
گفتم: اگه یه روزی سرکار یا دانشگاه برم، خسته باشم، غذا درست نکرده باشم، خونه شلوغ باشه، شما ناراحت نمیشی؟
گفت: اشکالی نداره، زن مثل گل ? میمونه، حساسه، شما هر چقدر هم که حوصله نداشته باشی من مدارا میکنم.
خلاصه به هر دری زدم حمید روی همان پله اول مانده بود، از اول تمام عزم خود را جزم کرده بود که جواب بله را بگیرد، محترمانه باج میداد و هر چیزی میگفتم قبول می‌کرد. ?حال خودم هم عجیب بود، حس میکردم محسور او شده ام، با متانت خاصی حرف می‌زد، وقتی صحبت می‌کرد از ته دل محبت را از کلماتش حس میکردم، بیشترین چیزی که من رو درگیر خودش کرده بود حیای چشم های حمید بود.
گویی قسمت این بود عاشق چشم هایی بشوم... ? ?#‌یادت_باشد
❣شهید حمید سیاهکالی مرادی
.
سپاس فراوان از :
@s.s.hosseini15
.
#‌کتاب #‌کتاب_پز #‌مطالعه #‌ایران #‌زندگی #‌شعر #‌کتابخانه #‌معرفی_کتاب #‌دوست #‌کتاب_خوب #‌رمان #‌دختر #‌کتابدونی #‌کتابگردی #‌کتاب_خوانی #‌کتاب_خواندن #‌کتاب_بخوانیم #‌دانش #‌مدرسه #‌دانشگاه #‌موفقیت #‌فروشگاه_کتاب #‌فوتبال #‌بازیگر #‌ادبیات #‌نویسنده #‌عشق #‌تهران #‌عکس

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط