|
3 سال پیش
و‌بدا

.غافلگیر شدیم...سور ساط باهار می چیدیم که بی هوا، میزبان موجودات کوچک نیمه جانی شدیم که جان جگرگوش

.غافلگیر شدیم...سور ساط باهار می چیدیم که بی هوا، میزبان موجودات کوچک نیمه جانی شدیم که جان جگرگوش
.
غافلگیر شدیم...
سور و ساط باهار می‌چیدیم که بی‌هوا، میزبان موجودات کوچک نیمه جانی شدیم که جان جگرگوشه هایمان را در دور و نزدیک به کمین نشست...
فرصت فکر کردن و عقلانیت نبود
تنها عشق بود که سلاح این بی مهابا به میدان زدن شد
در این میان هر که عاشقتر ، شجاعتر
و مگر نه اینست که مولای عاشقان دو عالم به شجاعت زبانزد بود و همین شد که قصه ی کوچ سیدالاحرار متفاوت از سیزده نور دیگر مقدر شد...
و ما دیدیم که در میان این سماع عاشقی
بارها بلند سر دادند:

ما را ز سر بریده می‌ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی‌رقصیدیم...

و اما بعد...
در وصف دلتنگی چه بگویم که زخمیست ناسور و دردی بی علاج ...
هر چه سفرکرده هایمان عزیزتر
ما دلتنگتر
هر قدر عاشقتر
ما زخمی تر

حالا ما میان تمام پروتکل‌های
مفیدِ امروزها
بي آنكه بدانيم مقبول فرداهاست يا مردود
مقّدم بر دسترسي به هر دارويي براي اين ويروس كوچك، دلمان مرهمی مي خواهد برای داغی که بر دل ماند و وداعی كه غيرمنتظره رقم خورد.

* نميدانم رامين عزيز آخرين باري كه منزل را ترك ميكرد چه لباسي بر تن داشته اما بي شك رنگ آن تا ابد در ياد و خاطر رنجور اين پدر و مادر نقش دارد

* خانواده داود عزيز؛
برق چشمانش را وقتي بله از دلبر گرفت را يادتان هست؟ ان يكاد خوانديد و بر فراز كرديد و آن دو از چشم زخم ها به دور، نخودي خنديدند شايد و دلشان براي هم قنج رفت؛ مگر مي شود فراموش كرد؟

* فرزانه مهربان و جواد عزيز هنوز باور نكرده اند كه تمام هستي شان در چشم بهم زدني اكسيژن خونش آشوب مي شود و حباب حباب آرزوهايشان برباد مي رود و ورق برميگردد و مادر را با خود مي برد

* و خدا ميداند مرد سپيدپوش شريف و صبور كشورم چه نجواهاي عاشقانه اي را براي روزهاي مباداتر، براي تنهايي لاجرم روزهاي تنگ با يگانه بانوي زندگي اش كنار گذاشته بودند... كسي چه مي داند شايد دكتر، آرزوي به آغوش كشيدن نوه ها را بلند بلند با خود تكرار مي كند هنوز...

اينهمه گفتم تا بگويم ...
خاصيت دنيا و عالم ناسوت كون و فساد است
و خداوند فرمود:
لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ...
كه بر اقبالهاي دنيا دل نبنديم و بر ادبارهايش غم از حد نگذرانيم و صبوري را مشق كنيم
باشد كه خالق هستي ما را صابر و شكور ببيند
آمین

متن: زهرا شاهین فر

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط