|
4 سال پیش
حرف2حرف
من می نویسم برای نوشتن، چیزی لازم داری به اسم حس برای حس گرفتن درباره یک درد، باید درد را با
من مینویسم.
برای نوشتن، چیزی لازم داری به اسم حس!
برای حس گرفتن درباره ی یک درد، باید آن درد را با پوست و استخوانت درک کرده باشی و برای خوب درک کردن، باید بارها و بارها خودت را در معرض آن درد قرار داده باشی.
پس نتیجه میگیریم، من هر چه قدر بیشتر بتوانم خودم را جای این آدم ها، با این سوال های دردناکشان بگذارم، بهتر میتوانم برایشان چیزی بنویسم.
چه روزهایی که مثل یک بی خانمان، کنار جدول خیابان نخوابیدم.
چه شب هایی که مثل یک دختر بی پول، توی خیابان های وحشتناک و تاریک، خودم را طعمه ی متلک های آدم های مست شهر، قرار ندادم.
چه ساعت هایی که در این غم و آن غم فرو نرفتم.
از قصد گشنگی کشیدم، برای علاقه به نویسندگی خودم را تنها کردم.
دروغ چرا، گاهی فقط برای بهتر نوشتن، عاشق شدم.
گاهی برای بهتر نوشتن، سفر کردم، تفریح کردم، نفس کشیدم.
من برای بهتر درک کردن آدم ها، احتیاج داشتم سلیقه های متنوع ببینم.
با هر آدمی که تصورش را بکنید گشتم.
هزاران هزار، دوست و رفیق پیدا کردم تا بتوانم هزاران هزار رابطه ی مختلف را تجربه بکنم.
چه روانشناس ها عوض نکردم، تا خودم را بهتر بشناسم.
چه روزهایی که به خاطر نوشتن تهدید نشدم.
بعضی وقت ها، به خاطر بعضی نوشته ها، از خانواده، دوست، آشنا طرد شدم.
من برای نوشتن، عرق ریختم، کتاب ها خواندم، درد کشیدم، زحمت کشیدم.
منّتی هم بر سر کسی ندارم.
من برای علاقه ی شخصی خودم تلاش کردم.
و هنوز هم در ابتدای راه نوشتن هستم.
اما همیشه روز قلم، به احترام خودم بلند میشوم، خودم را جانانه تشویق میکنم و یک لبخند رضایت میزنم.
ای کاش که همه ی آدم ها، لذت نوشتن را میچشیدند.
#پرهام_جعفری
۱۴ تیر، روز قلم، مبارک!
.
.
Repost from @parham.jafari1
برای نوشتن، چیزی لازم داری به اسم حس!
برای حس گرفتن درباره ی یک درد، باید آن درد را با پوست و استخوانت درک کرده باشی و برای خوب درک کردن، باید بارها و بارها خودت را در معرض آن درد قرار داده باشی.
پس نتیجه میگیریم، من هر چه قدر بیشتر بتوانم خودم را جای این آدم ها، با این سوال های دردناکشان بگذارم، بهتر میتوانم برایشان چیزی بنویسم.
چه روزهایی که مثل یک بی خانمان، کنار جدول خیابان نخوابیدم.
چه شب هایی که مثل یک دختر بی پول، توی خیابان های وحشتناک و تاریک، خودم را طعمه ی متلک های آدم های مست شهر، قرار ندادم.
چه ساعت هایی که در این غم و آن غم فرو نرفتم.
از قصد گشنگی کشیدم، برای علاقه به نویسندگی خودم را تنها کردم.
دروغ چرا، گاهی فقط برای بهتر نوشتن، عاشق شدم.
گاهی برای بهتر نوشتن، سفر کردم، تفریح کردم، نفس کشیدم.
من برای بهتر درک کردن آدم ها، احتیاج داشتم سلیقه های متنوع ببینم.
با هر آدمی که تصورش را بکنید گشتم.
هزاران هزار، دوست و رفیق پیدا کردم تا بتوانم هزاران هزار رابطه ی مختلف را تجربه بکنم.
چه روانشناس ها عوض نکردم، تا خودم را بهتر بشناسم.
چه روزهایی که به خاطر نوشتن تهدید نشدم.
بعضی وقت ها، به خاطر بعضی نوشته ها، از خانواده، دوست، آشنا طرد شدم.
من برای نوشتن، عرق ریختم، کتاب ها خواندم، درد کشیدم، زحمت کشیدم.
منّتی هم بر سر کسی ندارم.
من برای علاقه ی شخصی خودم تلاش کردم.
و هنوز هم در ابتدای راه نوشتن هستم.
اما همیشه روز قلم، به احترام خودم بلند میشوم، خودم را جانانه تشویق میکنم و یک لبخند رضایت میزنم.
ای کاش که همه ی آدم ها، لذت نوشتن را میچشیدند.
#پرهام_جعفری
۱۴ تیر، روز قلم، مبارک!
.
.
Repost from @parham.jafari1
بیشتر...
تبلیغات