لطفن ورق بزنید
انسداد زاییده ی یک سری رویداد هاست، سکته ی قلبی پیشامدی ناگهانی و شوکه کننده اما ثمره ی رسوب در رگهای حیاتی، طی سالیان عمر است.
بن بست های #‌اجتماعی که تعارضات ساختاری را موجب می شوند هم چنین اند.مثل قطعات پازل، #‌سرکوب ها سدی می شوند روی جریان سیال خواست #‌مردم، که طغیانِ سد شکنِ آن را، ناگهانی اما اجتناب ناپذیر می کند.
در #‌کتاب #‌خودآموز_دیکتاتورها اشاره شده که سازمان های مردم نهاد که هیچ ربطی هم به #‌سیاست جاری #‌مملکت ندارند، از جمعی کتاب خوان یا کانون نویسندگان یا فعالان هنری، تا خیرین کمک رسان به گروههای آسیب پذیر، فعالان #‌محیط_زیست و انجمن های علمی، به واسطه امکان تمرین حرکت های جمعی خطری بلقوه برای حکومت های تمامیت خواه اند.
کنترل سیستماتیک این بخش فعال از جامعه از جهت آنکه خطری امنیتی به شمار می رود لاجرم به برخورد سخت یعنی دستگیری، اعتراف اجباری و حذف می انجامد.
کتاب #‌بایگانی_ادبی_پلیس_مخفی شوروی روزگار استالین به قلم #‌ویتالی_شنتالینسکی و ترجمه ی #‌بیژن_اشتری سرشار از این نمونه هاست.
چون نتیجه از قبل روشن است، بازجویان هرچه قدر ناآشنا و بی سواد، سوژه را به سمت آنچه دلخواهشان است فارغ از درستی آن، هدایت می کنند.
نمونه ای از سطح سواد بازجویان پلیس مخفی با یکی از نوابغ ادبیات مدرن روسیه، #‌ایساک_بابل را در تصاویر آورده ام که به شدت مرا به یاد نقل قول مشهوری از یک قاضی که بعدها به ریاست سازمان مبارزه با قاچاق کالا و ارز هم رسید می اندازد که به روزنامه نگاری در جلسه بازپرسی گفته بود « این ریمل که تو داری به چه کار می آید؟» و البته مقصودش #‌ایمیل بود!
در فقدان و سرکوب #‌سازمانهای_مردم_نهاد (همچنین #‌شبکه‌های_اجتماعی که در ماجراهای اخیر حکم #‌اعدام و #‌وقف بخشی از #‌دماوند کارکردشان را نشان دادند) است که #‌شفافیت رخت می بندد و آنچه می ماند #‌فساد دستگاه #‌قدرت است که پازل شکستن سد و طغیان ناگهانی را کامل می کند !
بایگانی ادبی پلیس مخفی کتابی برای ما و البته برای آنهایی ست که هنوز به اثر بخشی این روش معتقدند!
#‌نشر_ثالث
@bijan_ashtari
@salesspublication