| 4 سال پیش Melika Sharifinia Official

.دیروز از اون روزا بود از اون روزایی که می خوای هر طور شده هفت هشت نفر رو بزنی همه لبخند تحویلت می

.دیروز از اون روزا بود از اون روزایی که می خوای هر طور شده هفت هشت نفر رو بزنی همه لبخند تحویلت می
.
دیروز
از اون روزا بود
از اون روزایی که
می‌خوای هر طور شده
هفت هشت نفر رو بزنی و
همه لبخند تحویلت می‌دن
و تعداد رو بالاتر می‌برن
با اون آرامش احمقانه‌ی بی‌وقت!
گفتم
ای‌کاش ماه امشب خوشگل باشه
گفت: لازمش داری؟
گفتم: همین‌جوری یادش کردم
ماه رو کشید
تقدیم کرد به من
فهمید لازمش دارم
ذوق کردم
و اشکم بی‌اختیار
روی ماهش چکید
فهمید
گفت: خوبی؟
من رو نمی‌دید
صدام رو نمی‌شنید
خیالم راحت بود
نوشتم بله
و ردیف کردم
چرت و پرت‌های معمول رو
زیر اون دریای بی‌وقت
که نفهمه
حالم رو ندونه
بخوابه
ولی دریا
تمومی نداشت
اون‌قدر غرقم کرد
که ناخودآگاه
خیره به اسم ماهش
احساس کردم انرژی‌هام
می‌تونن تا خونه‌ش برسن
نمی‌خواستم برسن
نمی‌خواستم بفهمه
نمی‌خواستم دریا رو ببینه
دریای احمقانه‌ای بود
با این‌حال
همون‌طور بی‌اختیار
تو دلم گفتم زنگ بزن
الان باید زنگ بزنی
زنگ بزن لعنتی
تا این لحظه در تاریخ ثبت بشه
که من این‌جا
توی ذهنم گفتم و
تو اون‌جا شنیدیش
تا عیش ماه و من و تو
کامل‌ بشه
زنگ بزن
و درست در همون لحظه‌ی نقره‌ای
که باید تلاش جدیدم جواب می‌داد
تلاش قبلیم جواب داد!
نفهمید
زنگ نزد
خوابید
.
.
خندیدم
دریا گورش رو گم کرد
دیدن اسم ماهش
کافی بود
کافی بود
.
.
?: مل.ش
#‌هذیان_های_بی_امان_یک_خواب_زده
.
.
پ‌ن: صبح با عکس ماهِ دم صبح بیدار شدم
نوشته بود
تقدیم به تو که بی‌قرار ماه بودی
الان اومده دم خونه‌ی خودمون
اینم مثل تو خواب نداره کلا!
.
.
توی خواب انرژی‌هام بهش رسید
می‌دونم خواب نبود زنگ می‌زد
حق داره
یه عمره شب و روزمون برعکسه
مهم اینه که یادش نرفت
هیچ‌وقت یادش نمی‌ره...
.
@‌mehraveee ♥️
.
#‌ماه

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط