|
3 سال پیش
کافه عاشقی

لبانت به ظرافتِ شعر شهوانی ترینِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندارِ غارنشین از آن سود می

لبانت به ظرافتِ شعر شهوانی ترینِ بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندارِ غارنشین از آن سود می
#‌لبانت به ظرافتِ شعر
شهوانی‌ترینِ بوسه‌ها را به شرمی چنان مبدل می‌کند
که جاندارِ غارنشین از آن سود می‌جوید
تا به صورتِ #‌انسان درآید.
و گونه‌هایت با دو شیارِ مورّب،
که غرورِ تو را هدایت می‌کنند و سرنوشتِ مرا
که #‌شب را تحمل کرده‌ام
بی‌آنکه به انتظارِ #‌صبح مسلح بوده باشم،
و بکارتی سربلند را
از روسبی‌خانه‌های دادوستد
سربه‌مُهر بازآورده‌ام.
*هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم!*
و چشمانت رازِ آتش است.
و عشقت پیروزیِ آدمی‌ست
هنگامی که به جنگِ تقدیر می‌شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر که با هزار انگشت به وقاحت
پاکیِ آسمان را #‌متهم می‌کند.
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد ــ
من با #‌نخستین_نگاه_تو آغاز شدم.

#‌کودکی_ایوان
#‌آندری_تارکوفسکی
#‌احمد_شاملو
#‌کافه_عاشقی

#‌andreitarkovsky
#‌ivans_childhood

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط