|
3 سال پیش
Tram

از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست زاهد به خرابات مغان آمد می ، خواست ما پیرو آن راهروانیم، که ما

از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست زاهد به خرابات مغان آمد می ، خواست ما پیرو آن راهروانیم، که ما
از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست
زاهد به خرابات مغان آمد و می‌، خواست
.
ما پیرو آن راهروانیم، که ما را
چون نی بنماید، به انگشت، ره راست
.
من کعبه و بتخانه نمی‌دانم و دانم
کانجا که تویی، کعبه ارباب دل، آنجاست
.
ای آنکه به فردا دهی امروز، مرا بیم!
رو، بیم کسی کن که امیدیش به فرداست
.
خواهیم که بر دیده ما، بگذرد آن سرو
تا خلق بدانند که او، بر طرف ماست
.
بنشست غمت در دل من تنگ و ندانم
با ما چنین تنگ نشینی، ز کجا خواست
.
بسیار مشو غره، بدین حسن دلاویز
کین حسن دلاویز تو را حسن من آراست
.
جمعیت حسنی، که سر زلف تو دارد
از جانب دلهای پراکنده شیداست
.
از عقد سر زلف و رقوم خط مشکین
حاصل غم عشق، آمد و باقی همه سوداست
.
عشق تو ز سلمان، دل و جان و خرد و هوش
بر بود کنون، مانده و مسکین‌ تن و تنهاست
.
.
#‌سلمان_ساوجب
#‌شعرپارسی #‌شعر_پارسی #‌شعرکلاسیک #‌شعر_کلاسیک #‌شعرنو #‌شعر_نو #‌شعرسپید #‌شعر_سپید#‌دلنوشته #‌مفاخر #‌ادبیات#‌بیت#‌بیت_عارفانه#‌غزل #‌تک_بیتی#‌شاه_بیت #‌حکایت #‌فارسی#‌ترانه #‌شعر_معاصر #‌شاعر_معاصر#‌poems
#‌persian_poems

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط