| 5 سال پیش تاپ

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند بمان فرصت قدری

تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند بمان فرصت قدری
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟! بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند

برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند…

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند

بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند
.

لطفاً دوستاتون رو تگ کنین،
پست های دیگه رو هم یه سر بهش بزنین
.

#‌متن_خاص #‌متن_ادبی #‌اشعار #‌مشاعره #‌شعرتاپ #‌دوبیتی #‌دوبیتی_ناب #‌بیت #‌شاه_بیت #‌شعرناب #‌شعر_ناب #‌متن #‌متن_زیبا #‌شاعر #‌ادبیات #‌دکلمه #‌مخاطب_خاص #‌عاشقانه #‌عاشقانه_های_من #‌حس_خوب #‌دو_سه_خط #‌عشق #‌عاشقی #‌تک_بیت #‌دست_نوشته #‌دلنوشته #‌دل_نوشته #‌شعر #‌حسین_زحمتکش

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط