|
4 سال پیش
av.saba
بهشت من اینجوریه که صبح بیدار می شم پیراهن سفید بلندمو می پوشم موهامو گوجه ای می بندم راه میف
بهشت من اینجوریه که
صبح بیدار میشم و پیراهن سفید بلندمو میپوشم؛
موهامو گوجهای میبندم.
راه میفتم سمت مهد کودک فرشته کوچولوهای بهشت و میبرمشون اردوی تمرینی ...
چون هنوز خیلی پروازشون حرفهای نیست، تو آسمون با فاصله مناسب از سطح زمین، #پرواز میکنیم ...
از دیدن بازیگوشیاشون کیف میکنم
و ظهر خسته و هلاک برمیگردم به کلبهام.
ناهارو که خوردم، یه کم استراحت میکنم
و عصر دوچرخهام رو برمیدارم و از سربالایی تپه دشت سبزم میرم بالا.
وقتی رسیدم، تا خود #غروب غرق میشم تو تماشای آسمون، ابرا و خورشید ...
آسمون که گلبهی شد، دوچرخهام رو برمیدارم و پیاده از تپه میام پایین.
میرم سمت کلبهی بابزرگ.
نشسته دم در ...
متتظرمه مثل هر شب.
شام که خوردیم،
بازم میایم میشینیم دم در.
سرامون رو میگیریم بالا
و خیره میشیم به نقرهای ستارهها که تو سورمهای شب میدرخشن ✨
تو خلوت #دشت به سکوت هم گوش میدیم ...
سرم رو میذارم رو شونهاش؛
دست میندازم دور پهلوش،
جایی که دیگه کلیهاش درد نمیکنه ...
چرا؟!
________________________________________
چون
از بچگیم عاشق #آسمون و #شب بودم ...
شبایی که بابزرگ میرفت تو کوچه قدم بزنه،
ذوق میزدم که منم میتونم همراهش برم بیرون...
اون با #آرامش در حالیکه پهلوهاش رو گرفته بود، پیادهروی میکرد
و من دورش میچرخیدم ...
با قد کوچولوم از پایین، به چشمای آبی و سبز کوهم نگاه میکردم
که مثل ستارههای پشت سرش میدرخشیدن و میخندیدم
اونم یه لبخند کمرنگ میزد و حواسش بهم بود
و من دردِ تو چهرهاش رو نمیدیدم.
دست رو پهلوش رو نمیدیدم.
رفتنش رو نمیدیدم ...
#بهشت من جاییه که
وقتی میخندم
هیچکی
هیچ جای جهان
پهلوش #درد نکنه ...
پ.ن: تولدت مبارک! ?✨
پ.ن: تنها انگیزهام برای #خوب بودن، دوباره دیدنته ... ?
?? ____________________________ ??
Song: Minaa
Artist: @Christopherezai
Album (Film): Kanaan
بهشت من اینجوریه که
صبح بیدار میشم و پیراهن سفید بلندمو میپوشم؛
موهامو گوجهای میبندم.
راه میفتم سمت مهد کودک فرشته کوچولوهای بهشت و میبرمشون اردوی تمرینی ...
چون هنوز خیلی پروازشون حرفهای نیست، تو آسمون با فاصله مناسب از سطح زمین، #پرواز میکنیم ...
از دیدن بازیگوشیاشون کیف میکنم
و ظهر خسته و هلاک برمیگردم به کلبهام.
ناهارو که خوردم، یه کم استراحت میکنم
و عصر دوچرخهام رو برمیدارم و از سربالایی تپه دشت سبزم میرم بالا.
وقتی رسیدم، تا خود #غروب غرق میشم تو تماشای آسمون، ابرا و خورشید ...
آسمون که گلبهی شد، دوچرخهام رو برمیدارم و پیاده از تپه میام پایین.
میرم سمت کلبهی بابزرگ.
نشسته دم در ...
متتظرمه مثل هر شب.
شام که خوردیم،
بازم میایم میشینیم دم در.
سرامون رو میگیریم بالا
و خیره میشیم به نقرهای ستارهها که تو سورمهای شب میدرخشن ✨
تو خلوت #دشت به سکوت هم گوش میدیم ...
سرم رو میذارم رو شونهاش؛
دست میندازم دور پهلوش،
جایی که دیگه کلیهاش درد نمیکنه ...
چرا؟!
________________________________________
چون
از بچگیم عاشق #آسمون و #شب بودم ...
شبایی که بابزرگ میرفت تو کوچه قدم بزنه،
ذوق میزدم که منم میتونم همراهش برم بیرون...
اون با #آرامش در حالیکه پهلوهاش رو گرفته بود، پیادهروی میکرد
و من دورش میچرخیدم ...
با قد کوچولوم از پایین، به چشمای آبی و سبز کوهم نگاه میکردم
که مثل ستارههای پشت سرش میدرخشیدن و میخندیدم
اونم یه لبخند کمرنگ میزد و حواسش بهم بود
و من دردِ تو چهرهاش رو نمیدیدم.
دست رو پهلوش رو نمیدیدم.
رفتنش رو نمیدیدم ...
#بهشت من جاییه که
وقتی میخندم
هیچکی
هیچ جای جهان
پهلوش #درد نکنه ...
پ.ن: تولدت مبارک! ?✨
پ.ن: تنها انگیزهام برای #خوب بودن، دوباره دیدنته ... ?
?? ____________________________ ??
Song: Minaa
Artist: @Christopherezai
Album (Film): Kanaan
بیشتر...
تبلیغات