رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است با شب تاریکی فشرده کولی کنار آتش رقص شبانه ات

رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده شب مانده است با شب تاریکی فشرده کولی کنار آتش رقص شبانه ات

رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر با این چراغ مرده
دشت و شب و سیاهی وان غول گربه کز دور
رفت آنکه پیش پایش دریا ستاره کردی
دستان مهربانش یک قطره ناسترده
در گیسوی تو نشکفت آن بوسه لحظه لحظه
این شب نداشت-آری_الماس خرده خرده
بازی کنان زگویی خون می فشاند و می گفت
روزی سیاه چشمی سرخی به ما سپرده
می رفت گرد راهش از دود آه تیره
نیلو فرانه در باد پیچیده تاب خورده
سودای همرهی را گیسو به باد دادی
رفت آن سوار با خود یک تار مو نبرده
.
? #‌کولی
____#‌نه_فرشته_ام_نه_شیطان
ّ
#‌سیمین_بهبهانی
?#‌همایون_شجریان
?#‌تهمورس_پورناظری
#‌سهراب_پورناظرى
#‌موسیقی #‌موسیقی_سنتی #‌موسیقی_ایرانی #‌شعر #‌شاعر #‌شاعرانه #‌هنر
#‌کتابکده_کوچک

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط