| 3 سال پیش کتاب خوب

.سرم را روی لبه نیمکت می گذارم حال که به آسمان آلوده افسرده تهران شلوغ پر سر صدا می نگرم کم کم

.سرم را روی لبه نیمکت می گذارم حال که به آسمان آلوده افسرده تهران شلوغ پر سر صدا می نگرم کم کم
.
سرم را روی لبه‌ نیمکت می‌گذارم. حال که به آسمان آلوده و افسرده‌ تهران شلوغ و پر سر و صدا می‌نگرم کم‌کم دلم برای آسمان آبی و پاک گذشته تنگ می‌شود. بهتر است بگویم که دلم برای خیلی چیزها و خیلی از آدم‌ها تنگ می‌شود. برای پیکان‌های براق و هیلمن های سبزرنگ آن زمان. به خاطر رفاه بیشتر مردم کشورم رفته بودم. مردمی که از هیچکدام از این ماجراها خبر ندارند و شاید مرده و زنده‌ من برایشان تفاوتی نداشته باشد...
رفتم تا گذشته را تغییر دهم.
.
#‌دیوار۱۳۵۸
#‌امیرحسین_قاضی
کتابستان
.
کتاب دیوار 1358 روایت سرنوشت معلم جوانی ست که در مسیر بازگشت به خانه، از طریق دیواری مرموز به سال 58 سفر می‌کند و به تدریج با داشتن چنین قابلیتی، سعی می‌کند جلوی اتفاقات گذشته را بگیرد تا آینده را تغییر دهد. اتفاقاتی نظیر پیشگیری از خودکشی در ساختمان پلاسکو، جلوگیری از قتل‌های زنجیره‌ای زنان و جلوگیری از ترور رئیس جمهور وقت. اما تغییر تاریخ به این آسانی نیست و گذشته و زمان از هر راهی برای سد راه شدن او استفاده می‌کند و دختری زیبا و ثروتمند را سر راه مرد جوان قرار می‌دهد تا سرنوشت کشور و آینده، به عشق این دو گره بخورد.
.
#‌کتاب
#‌ketab

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط