پارت سوم خب مرتضی به من گفته بودن که یه سری تصاویر خوب از مرتضی هم دست دلیونده ، از اونجایی

پارت سوم خب مرتضی به من گفته بودن که یه سری تصاویر خوب از مرتضی هم دست دلیونده ، از اونجایی
(پارت سوم )
خب دوستان مرتضی به من گفته بودن که یه سری تصاویر خوب از مرتضی هم دست دلیونده ، از اونجایی که یه شب تو خونه مهرزاد امیرخانی عزیز من و شاهین بالای دو ساعت با هم حرف زده بودیم و یه رفاقت کوچیکی هم بینمون بوجود اومده بود احساس می کردم اگه به خاطر مستند مرتضی تصاویرشو بخوام به من نه نمیگه .
اما چند روز قبل رفتن پیش شاهین ، یکی از دوستان مرتضی بهم گفت اگه میری پیش شاهین مصاحبه بگیری باید تصاویر من و فلانی و فلانی رو در بیاری .
اگه لج بازی می کردم که اونوقت سه نفر دیگه رو از دست میدادم ، اگه به طرفدارها می گفتم مشکل چیه که دعواها و اختلافات بیشتر میشد ، اینم که کار خوبی نبود ، من از چالش که ترسی ندارم سالهاست تو مستندهای چالشی دارم کار می کنم اما احساس کردم اینجا فرق می کنه ، این مستند نباید چالشی بشه ، باید خاطره یه عزیز از دست رفته زنده بشه ، احساس می کردم این آدمها عزیزی رو از دست دادن طرفدارهاشون داغدارن باید کمک کنیم آرامش بین این آدمها حاکم بشه نه اينکه حرفی بزنم که اختلافات بیشتر بشه .
پس فکر کردم شاهین رو میذاریم برای قسمت دوم ایشالا تا اون زمان اختلافات هم حل بشه ، هرکسی هم می پرسید چرا شاهین نیست می گفتم ایشالا به زودی میریم پیشش .
اما بعدا با مشکل بزرگتری رو به رو شدم ...
ادامه دارد ...

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط