| 9 سال پیش ﮼حجتاشرفزاده می آمد از برج ویران ، مردی که خاکستری بود خرد خراب خمیده ، تصویر ویرانتری بود مردی که در خواب ها می آمد از برج ویران ، مردی که خاکستری بودخرد و خراب و خمیده ، تصویر ویرانتری بودمردی که در خواب هایش ، همواره یک باغ می سوختوان سوی کابوس هایش ، خورشید نیلوفری بودسلطان حسين منزويبراي پدران سرزمينم#حسينمنزوي#مرد#پدر#عشق#زخم#تنهايي بیشتر... تبلیغات تبلیغات مطالب مرتبط گزارش تخلف × ثبت