|
4 سال پیش
Parastoo (Elham)Salehi
مامان دومی یادته گفتم قصه من با تو از یک جفت کفش شروع شد سال هفتاد پنج تازه بابام رفته بود از
مامان دومی یادته گفتم قصه ی من با تو از یک جفت کفش شروع شد !؟ سال هفتاد و پنج تازه بابام رفته بود از پیشمون و ما در اوج تنگدستی بودیم، گفتی بیایم من و مامان ساری خونه ی شما که کمی حال و هوامون عوض شه ، اومدیم انقدر اوضاع مالی مون بد بود که حتی نمی تونستیم برای مامانم که همه ی دندوناش از بین رفته بود یک دست دندون مصنوعی بزاریم، دیگه رخت و لباس و ...پیشکش، تازه اون موقع چون خونه هم دیگه نداشتیم و خونه ی مادر بزرگ مادریم جا نبود برای هر سه تامون و من سال آخر دبیرستان بودم و پشت کنکوری بودم منو عمه ام برد خونه شون که بتونم درسمو بخونم خدا رحمتش کنه دو سال خونه شون بودم کنکورم قبول شدم کارگردانی بازیگری?? هرچند دوری از مامان و امیر خیلی سخت بود ... خلاصه ساری که بودیم مامانم و بردی دندون پزشک و براش دندون مصنوعی گرفتی، باور می کنی هنوز همون ها رو داره ؟! بعد برای من یک جفت کفش قهوه ای خارجی خریدی خیلی گرون بود دلم نمی اومد پام کنم تو کلاس طراحی مون گفتن یک شِی بکشید، انقدر کفش رو دوست داشتم که اونو کشیدم ، انقدر عشق انقدر مهر توی کارهات بود که دیگه فقط دختر عموی مامانم نبودی، شدی مامان دومم این چند سال که عکستو میزاشتم و می نوشتم مامان دومی برای همه سوال بود ? نمی دونستن من از تو چیا یاد گرفتم، عشق، از خود گذشتن، دوست داشتن بی دلیل، بی خواسته، بی توقع ، قوی و محکم بودن، وقف دیگران بودن ، کمک کردن، از تو من، بزرگی یاد گرفتم و ... عشق جان این دو سال که مریض بودی به من بیست سال گذشت فقط خوب شو ، خوبِ خوب، بدون که نفسم بنده به نفست، تولدت مبارک و هرچی آرزوی خوبه مال تو ❤️❤️❤️❤️?????????????
اون طراحی از کفشی که برام گرفتی اینه
#پرستو_صالحی
#بازیگر_سابق
اون طراحی از کفشی که برام گرفتی اینه
#پرستو_صالحی
#بازیگر_سابق
بیشتر...
تبلیغات