.
بذارید یه خاطره جالب از پارسال دقیقن همین روزها از سردار آزمون براتون بگم ?
.
آقا من داشتم با فرشید ( تصویر بردارم ، همون که شب عروسیش کت و شلوارمون یکی بود ) توی کوچه های گنبد کاووس تو یه محله ی سیل زده می رفتیم که یهو دیدم سردار هم از ته کوچه تنهایی داره میاد
گفتم عه فرشید اون پسره سردار نیست ؟؟؟
گفت نه بابا خیلی جوونه بهش نمی خوره سردار باشه
گفتم اون سردار نه فرشیییییید ?‍♂️ ، بدو بیا ببینم ...
رفتم جلو خوش و بشو رو بوسی گفتم سردار جان چه خبر از سیل زده ها ؟
سردار آزمون هم شروع کرد تعریف کردن منم یه چشمک به فرشید زدم که یعنی فیلم بگیر ، دیدم فرشیدم که دوربین دور گردنش بود دوربینو گرفت دستشو آورد بالا .
آقا همینجوری که ما داشتیم حرف میزدیم یه ماشین پاترول هم از جلوی ما رد شد یهویی یه آقای دوربین به دست با یه گزارشگر که از این میکروفون های لوگو دارِ صداوسیما تو دستش بود پریدن پایینو اومدن کنار ما .
سردار یه نگاهی بهشون کرد گفت ببخشید من با شما مصاحبه نمی کنم فقط با ایشون چون راستشو به مردم میگه .
آقا منوووو می گید یه کیفی کردم که نگوووو ?
خلاصه ؛ ما از سردار خداحافظی کردیمو برگشتیم . موقع برگشتن به فرشید گفتم فرشید اون تیکه ای که سردار به اون صداوسیمایی ها گفت با شماها مصاحبه نمی کنم اونو سریع بده من بذارمش اینستاگرامم ، اونو تا بذارم کل فضای مجازی پخش میشه ?
گفت من که اون تیکه رو ضبط نکردم !
گفتم فرشید الان زمان مناسبی واسه ی شوخی کردن با من نیست اون تیکه رو بده بیاد کارش دارم
گفت بخدا ضبط نکردم
گفتم ضبط نکردی ؟؟؟ چرا اونوقت ؟؟؟
گفت خب نگفتی ضبط کن ، گفتم آی کی یو من که بهت چشمک زدم ، گفت فکر کردم میگی دوربینو آماده کن
گفتم آهااا ، که اینطورررر ...
گفتم فرشید به نظرت تو گنبد کاووس تریلی هیجده چرخ پیدا میشه ؟
گفت نمی دونم والا ، میخوای چی کار ؟
گفتم میخوام با هیجده تا چرخش از روت رد بشم ?
خلاصه بعد از اون ماجرا دوستی من و سردار شروع شد و سردار عزیز یکساله از حامیان خوب مهرآفرین و بچه های بد سرپرست شده . فقط چون خیلی دوست نداره جزئیات کمک هایی که می کنه رسانه ای بشه ما هم تا الان خیلی حرفی نزدیم . ??❤?
@sardar_azmoun
#‌سیل #‌سردار_آزمون #‌گنبدکاووس #‌بندرترکمن