ماهی مون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش نمیتونست بگه دست کردم تو

ماهی مون هی میخواست یه چیزی بهم بگه، تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش و نمیتونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده. یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
.
.
.
چقدر این متن حال و هوای امروز ماست!
اونایی که تو خونه نمیمونن و فکر میکنن با رفتن به مسافرت دارن برای خانوادشون ارزش قائل میشن، اینا وقتی پشیمون میشن که دیگه خیلی دیر شده?ما کِی انقدر خودخواه شدیم؟
.
.
.
اما کنار همه این تلخیا همه این تاریکیا همه این سختیا یادمون نره که بهار اومده?اومده که یادمون بندازه تو اوج سختیا هم میشه لبخند زد و امید داشت?و من امید دارم که: ما از پسش بر میایم.
.
‌ عیدتوووووووون مبارک .
.
♥️ثبت شه به تاریخ29اسفند 1398
(قرنطینه و کرونا و هم بستگیمون)
.

#‌عید#‌نوروز#‌بهار#‌کرونا#‌ماهی_کوچولو#‌قرنطینه#‌مدل_کودک#‌کودک#‌رایبد#‌چشم_رنگی#‌در_خانه_میمانیم