.٩٨ آنچه میتوانست از ذخیره اندک امید ما را یک جا دزدید با خود برد براى همه اگر این سالِ نفرین شد

.٩٨ آنچه میتوانست از ذخیره اندک امید ما را یک جا دزدید با خود برد براى همه اگر این سالِ نفرین شد
.
٩٨ آنچه ميتوانست از ذخيره ى اندك اميد ما را يك جا دزديد و با خود برد!
براى همه اگر اين سالِ نفرين شده فقط تلخ بود
براى من،زهر هلاهل بود!
در تمام اين سي سال زندگي
سالى به سختى و هولناكى ٩٨ نديده بودم...
در تمام اين سي سال زندگي
هيچ سالى اينچنين همراهِ تمام مردم كشورم، در آتشِ ابتلا و امتحان و فتنه و مصيبت و رنج و نا اميدي،نسوخته بودم
و البته هيچ سالى هم اينچنين از من، زنى محكم در طوفانِ حوادث نساخته بود!
من هرگز اين نود و هشتِ منحوس را فراموش نخواهم كرد
و شايد يك دهه بعد از اين،
احتمالاً
وقتى دختر يا پسرى كوچك در آغوش دارم
برايش از تمام خاطرات تكان دهنده ى روزهاى عجيب سال ٩٨ بگويم
از عشق سالهاى وبا!
تا بداند من بهاى آرامش و خوشبختى اش را هزار سال پيش از او داده ام...
خدايا در سال پيشِ رو با ما مثل خودمان
چنان كه هستيم
چنان كه بى رحميم
چنان كه عشق را،عاطفه را ،گذشت را، خودمان را و تو را فراموش كرده ايم
چنان كه نامرديم
چنان كه نا رفيقيم
چنان كه ...
نه،تو با ما مثل خودمان نباش!
با ما فقط مثل "خودت" باش
چنان كه رحيمى
چنان كه رفيقى
چنان كه غفورى
و چنان كه خداوندِ بخشنده و مهربانى!
آمين
#‌مژده_لواسانى
#‌پايان_سال_٩٨
تكمله: عكس،جزء معدود خاطراتى از ٩٨ و در هواى تابستانِ اصفهانِ عزيز است كه لبخند به قلبم مياورد

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط