، یعنى مادرش مى گفته فرنگیس نشون پسر خاله شه خلاصه اونا ازدواج کردن تو همون محله یه عمارت خریدند

، یعنى مادرش مى گفته فرنگیس نشون پسر خاله شه خلاصه اونا ازدواج کردن تو همون محله یه عمارت خریدند
سلام
اين مامانى فرنگيس منه
مادرِ مادرم
بچه حوالى لاله زار
در واقع همون خيابون باغ موزه نگارستان
خيابون هدايت كه خونه
صادق هدايت اونجا بوده
ميگن فرنگيس كلى
عاشقِ دل خسته داشته
ولى عزيز، يعنى مادرش
مى گفته فرنگيس نشون پسر خاله شه
خلاصه اونا ازدواج كردن و تو همون
محله يه عمارت خريدند
تو اون كوچه باريك ها
كه ميگن ٤ متر برف مى اومد
همون موقع ها كه مى گن
بوى سيب و خيار تا خونه بقلى
مى رفته
از اون عمارت قديمى ها كه يه عالمه
در داره
و پستو و پنج درى
و زيرزمين هايى پر از كوزه هاى سركه
و دبه هاى ترشى و برنج
با يه عالمه ديگ و ظرف مس و نقره
از اون خونه ها كه وقتى
ديوارهاى آجريش خيس مى شد
عطر بهشت ميداد

ميگن تو محل حرف اول و آخر
حرف مامانى فرنگيس بوده
عاقله زن، باهوش و عادل
تا اينكه اول نوروز، مادرم
يعنى اولين بچه فرنگيس و آقا جونم
به دنيا اومد
ولى مُرده
ميگن ديگه كار از كار گذشته بوده
و بچه نفس نداشته
مى خواستن تو حياط همون عمارت
دفنش كنند
تا لحظه آخر قابله مادرمو نجات ميده
و همين سبب ميشه تا آقا جونم
كلى تو در و همسايه شيرينى بده
مامى هر موقع دلش از اين دنيا مى گرفت
مى گفت من كه مُرده بودم
اى كاش تو همون باغچه خاكم مى كردند

اما بعدها اون باغچه
با اون درخت انجير ستبر و پر برگ
با اون انجير هاى چاق و چله اش
خاطرات كودكى منو رقم زد

كه تو حياطش يه عالمه
ديگ مى چيدن و رُب مى پختند
و ما نوه ها ديوار هارو آبرنگى مى كرديم

هنوزم كه هنوزه
مزه مُهر نمازِ مامانى فرنگيس
زير زبونمه
هنوز وقتى خواب مى بينم روحم
توى اون خونه اس
دارم تو پستو هاش
دنبال بچگى هاى مادرم مى گردم
تا بهش بگم:
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقى همه بى حاصلى و بى خبرى بود
__________________________________
مامانى فرنگيسم
سايه ات تا ابد بالاى سرمون
هزار ساله شى ?

نگين_پارسا?

#‌خونه_مادربزرگه #‌باغ_نگارستان

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط