یادمه دانش آموز بودم...معلم عزیزمون اگر یه درسی به ما میداد زنگ میخورد ،با خودم میگفتم :وای...یعنی

یادمه دانش آموز بودم...معلم عزیزمون اگر یه درسی به ما میداد زنگ میخورد ،با خودم میگفتم :وای...یعنی
يادمه دانش آموز بودم ...
معلم عزیزمون اگر یه درسی به ما میداد و زنگ میخورد ،با خودم‌میگفتم :وای ....یعنی بعد زنگ تفریح هم میخواد کلاس کناری همین درس رو بده...چقدر سخت .....چه حوصله ای دارن آخه.....
اما حالا وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم از صبح مشغول ضبط برنامه بودم ....ولی وقتی به بچه های عزیزم نگاه میکنم ...احساسم شروع یک صبح قشنگ شروع یک روز تازه ....شروع برنامه...یا حتی تصورم آغاز ضبطمون هست...
خلاصه سرتون رو درد نیارم ....وقتی به کاری علاقمند هستید ....نه متوجه زمان ...نه متوجه سختی ....نه متوجه خستگیش میشی....
‌تا آخر پر انرژی و با انگیزه هستی مگه نه.....!
.........................
#‌خاله_شادونه
#‌ملیکا_زارعی
#‌فرزندان _ایران

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط