|
4 سال پیش
aida amani

چالش پشت چراغ قرمز، خیابان پنجم نودثانیه مانده تا حرکت، گوشی بدست چالش جدید تیک تاک را نظاره ام، خوب

چالش پشت چراغ قرمز، خیابان پنجم نودثانیه مانده تا حرکت، گوشی بدست چالش جدید تیک تاک را نظاره ام، خوب
#‌چالش
پشت چراغ قرمز، خیابان پنجم،نودثانیه مانده تا حرکت، گوشی بدست چالش جدید تیک تاک را نظاره ام، خوب ها را تحسین میکنم ،
مدام به شیشه میزند:خاله کمک ، نگاه میکنم به ثانیه ها،چهل ثانیه مانده!
داشبورد ماشین را باز می کنم ، انبوهی از پول های خرد، حدود شش تومان!
سر تکان میدهد:نه ! اشاره میکند به کنج خیابان:
مادری از فرط گرسنگی افتاده است ، برگ های پاییزی میان گلهای سرخ تخت این مادرند!
بوق میزنند،وقت حرکت است، حرکت میکنم ، نگاه ناامیدش را در آینه میبینم!
گوشه ای نگه میدارم، مادرش را به بیمارستان میرسانم!
پشت اتاق منتظر دکتر می نشینیم ، مدام بغض میکند و میخندد!
می پرسم:چرا رود نمی شوی دریا خواهم شد، ابرها اجازه بارش نمیگیرند!
میخندد:مادرم می گوید چالشِ جدید است، چالش ها بامزه اند!
تعجب میکنم:چرا بامزه اند!؟
می گوید:مدتی دستفروش مترو بودم، دو دختر از چالش می گفتند و اتفاقات جالبش، گمان میکنم بعد از این اتفاقات باید بامزه شود!باید خوب شود!خودم دیدم آنها چالش را دوست داشتند!
مادر مرخص می شود، برایشان کمی موادغذایی میخرم ، پول میدهم، پس میزند،
میخندم:خودت گفتی چالش ها آخرش بامزه اند ، چالش ها خوب هستند!
چشمانش برق می زند پول را قبول میکند!
برمیگردیم خیابان پنجم ، من میروم ، او را تنها میگذارم میان چالش هایش و من میمانم با چالش هایم ، یک دنیا تامل!
#‌آیدا?
#‌کودک_کار #‌تامل#‌تیک_تاک#‌درد#‌هنرمندان #‌هنری#‌کودک #‌دلنوشته_ها

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط