|
4 سال پیش
behnaz tousipour
حصار سگ های پدرم شیرزاد حسن ترجمه مریوان حلبچه ای نشر چشمه داستان های کردی عراق درون گنبدی هستم،
?
حصار و سگهای پدرم
شیرزاد حسن
ترجمهی مریوان حلبچهای
نشر چشمه
داستانهای کردی-عراق
درون گنبدی هستم،شبهایم،برف است و باران و گردباد،خوابهایم،کابوس،روزهایم هم،دوزخ تابستان،آنقدر گور به گور شدهام که شیر مادر از نوک دماغم بیرون میزند،دنیایم دستی است و دریچهای،دستی که در لگنی زنگزده مقداری خوراک برایم میآورد،از دست خواهش میکنم سگها را بدون پسماندهی گوشت و مُردار حیوانات و استخوان نگذارد،مبادا از گرسنگی مرا بخورند.باید همیشه گورکن حریص را با رشوه سیر کنم،او را صاحب خواهر،اسب،قاطر،مادیان و انبارهای پدرم کنم،از میراث باقیماندهی حصار بینیازش کنم.از جسد پوسیدهی پدر خواهش میکردم که دیگر کافی است و از این بیشتر آماس نکند،روز به روز میآماسید و جای مرا تنگتر میکرد...میخواستم بدانم چه مدت است که اینجا هستم و تا کِی باید بمانم و از جسد پدر خواهش میکردم: التماس میکنم،از دست سگهایت نجاتم بده،مرا به عنوان پسر خودت قبول کن،کاری بکن که بار دیگر هوای پاک را تنفس کنم،آزادم کن تا حصارت را آباد کنم،معجزهی خودت را به من نشان بده و از گناهم درگذر،اینک همهی دنیا میدانند که مُردهی تو از همهی ما زندهتر است،اجازه بده به حصار برگردم...(از متن کتاب)
??????????????????
پدرکشی تِم اصلی این رمان است.رمان،نقد پدرسالاری،مردسالاری و سنتهاست.در حصار و سگهای پدرم،روحِ پدر بر سر شخصیتهای داستان چنان سنگینی میکند که حتا پس از کشتهشدنش حضور او را همچنان احساس میکنند...
??????????????????
#حصار_و_سگ_های_پدرم#شیرزاد_حسن#مریوان_حلبچه_ای#نشر_چشمه#داستانهای_کردی#کتابخوانی#کتاب_خوب#کتاب_خوب_بخوانیم#پیشنهاد_کتاب#پیشنهاد_مطالعه#معرفی_کتاب#برشی_از_کتاب#کتاب_باز#کتابخانه_من
#bookish#bookstagram#bookphotography#bookclub#bookchallange#bookcover#booklife#booklove#booklover#bookworm#mybooks
حصار و سگهای پدرم
شیرزاد حسن
ترجمهی مریوان حلبچهای
نشر چشمه
داستانهای کردی-عراق
درون گنبدی هستم،شبهایم،برف است و باران و گردباد،خوابهایم،کابوس،روزهایم هم،دوزخ تابستان،آنقدر گور به گور شدهام که شیر مادر از نوک دماغم بیرون میزند،دنیایم دستی است و دریچهای،دستی که در لگنی زنگزده مقداری خوراک برایم میآورد،از دست خواهش میکنم سگها را بدون پسماندهی گوشت و مُردار حیوانات و استخوان نگذارد،مبادا از گرسنگی مرا بخورند.باید همیشه گورکن حریص را با رشوه سیر کنم،او را صاحب خواهر،اسب،قاطر،مادیان و انبارهای پدرم کنم،از میراث باقیماندهی حصار بینیازش کنم.از جسد پوسیدهی پدر خواهش میکردم که دیگر کافی است و از این بیشتر آماس نکند،روز به روز میآماسید و جای مرا تنگتر میکرد...میخواستم بدانم چه مدت است که اینجا هستم و تا کِی باید بمانم و از جسد پدر خواهش میکردم: التماس میکنم،از دست سگهایت نجاتم بده،مرا به عنوان پسر خودت قبول کن،کاری بکن که بار دیگر هوای پاک را تنفس کنم،آزادم کن تا حصارت را آباد کنم،معجزهی خودت را به من نشان بده و از گناهم درگذر،اینک همهی دنیا میدانند که مُردهی تو از همهی ما زندهتر است،اجازه بده به حصار برگردم...(از متن کتاب)
??????????????????
پدرکشی تِم اصلی این رمان است.رمان،نقد پدرسالاری،مردسالاری و سنتهاست.در حصار و سگهای پدرم،روحِ پدر بر سر شخصیتهای داستان چنان سنگینی میکند که حتا پس از کشتهشدنش حضور او را همچنان احساس میکنند...
??????????????????
#حصار_و_سگ_های_پدرم#شیرزاد_حسن#مریوان_حلبچه_ای#نشر_چشمه#داستانهای_کردی#کتابخوانی#کتاب_خوب#کتاب_خوب_بخوانیم#پیشنهاد_کتاب#پیشنهاد_مطالعه#معرفی_کتاب#برشی_از_کتاب#کتاب_باز#کتابخانه_من
#bookish#bookstagram#bookphotography#bookclub#bookchallange#bookcover#booklife#booklove#booklover#bookworm#mybooks
بیشتر...
تبلیغات