|
5 سال پیش
afarineshzahedanbook
خانم کلاغه مارسیاه خانم کلاغه منتظر بود تا بچه هایش از تخم بیرون بیایند، اما وقتی جوجه ها سر از تخ

خانم کلاغه و مارسیاه??خانم کلاغه منتظر بود تا بچههایش از تخم بیرون بیایند، اما وقتی جوجهها سر از تخم در آوردند و خانم کلاغه برای تهیة غذا رفت، مار بدجنسی جوجهها را خورد. خانم کلاغه متوجه شد و گریه و نالان نزد دوستش شغال رفت تا از او کمک بگیرد. شغال به او گفت که برفراز روستا پرواز کند و پس از پیدا کردن یک شیء قیمتی آن را بردارد و جلوی مار بیندازد. کلاغ انگشتر قیمتی زنی را برداشت و جلوی مار انداخت. مردمی که به دنبال کلاغ بودند با دیدن مار با سنگ و چوب به جانش افتادند و او را کشتند. از آن به بعد کلاغ با خیال راحت جوجههایش را بزرگ کرد.
#معرفی_کتاب #کتاب_خوب #پرفروش #مطالعه #کتاب_بخوانیم #آفرینش #فروشگاه_سبز #مژگان_شیخی #نشر_قدیانی #زاهدان #زاهدانیها #سیستان_و_بلوچستان #آینده_روشن_باخانواده_کتابخوان
#معرفی_کتاب #کتاب_خوب #پرفروش #مطالعه #کتاب_بخوانیم #آفرینش #فروشگاه_سبز #مژگان_شیخی #نشر_قدیانی #زاهدان #زاهدانیها #سیستان_و_بلوچستان #آینده_روشن_باخانواده_کتابخوان
بیشتر...
تبلیغات