| 4 سال پیش Atefeh Aqaee

به تو فکر می کنم ،دستهایم از کار می افتند ، پاهایم راه نمی روند، چشمهایم نمی بینند گوشهایم...گوشهایت

به تو فکر می کنم ،دستهایم از کار می افتند ، پاهایم راه نمی روند، چشمهایم نمی بینند گوشهایم...گوشهایت
به تو فکر می‌کنم ،دستهایم از کار می‌افتند ، پاهایم راه نمی‌روند، چشمهایم نمی‌بینند،گوشهایم . . .
گوشهایت . . . گوشهایم از لذت شنیدن سونات مهتاب و سمفونی پنجم و نهم و . . . به روی هر آنچه موسیقی ناب و خالص نیست بسته می شود ، کر می شود ، نمی شنود . گوشهایت . . . چگونه تاب آوردی . . . مثل دونده ای که پاهایش ندوند ، مثل خواننده ای که حنجره اش نخوانَد، مثل نقاشی که چشمهایش نبینند، گوشهایت . . . اما من حتم دارم که تو همه‌ی آنچه ساختی را در ذهنت به زیباترین و کامل‌ترین صورت شنیدی . . . گوشهایت را ببخش ، تاب نیاوردند. ✍? #‌عاطفه_آقایی_نژاد
زندگانی #‌بتهوون #‌رومن_رولان #‌محمود_تفضلی #‌نشر_امیرکبیر #‌معرفی_کتاب

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط