می ترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگ ها شدنم مثلاً همین که هفت تار موی سفید در بیاورم، یا شنیدنِ خبر آزا

می ترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگ ها شدنم مثلاً همین که هفت تار موی سفید در بیاورم، یا شنیدنِ خبر آزا
‌ ‌
می‌ترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگ‌ها شدنم. مثلاً همین که هفت تار موی سفید در بیاورم، یا شنیدنِ خبر آزارِ دختری برایم عادی بشود، یا دیدنِ بی‌شرفیِ آدم‌ها چیزِ عجیبی نباشد، یا دیدنِ مرگ و جنگ روزمره‌ام بشود، یا سعی کنم در جملاتم کلمات قُلُمبه سُلُمبه بگنجانم، یا کمتر بازی کنم، یا ازدواج کنم، یا دیگر مدادتراش نداشته باشم، یا کمی شکم بیاورم، یا سیاست‌داشتن بلد شوم، یا "گور بابایش شود" بگویم به دلتنگی‌هایم، یا کمتر بخندم که مبادا خطِّ خنده‌ام چروک بیفتد، یا به این فکر نکنم که چرا اینقدر تاریخ زود به زود به تولدم می‌رسد و این کرنومترِ عمر... .
یا این خیره‌گی به زمان و جهان... .
می‌ترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگ‌ها شدنم، اما مثل همه‌ی شماهایی که شاید روزی ترسیدید یا خواهید ترسید از علائمِ شبیه آدم‌ بزرگ‌ها شدنتان، نان استاپ می‌روم جلو... .
.
"نان استاپ" چیست؟!
نوعی نانِ مرغوب است که "زمان" از آن استعمال می‌کند!
و "زمان" لعنتی‌ترین مفهومی‌ست که در این سال‌ها شناخته‌ام!

#‌باران_نیکراه
بیستم دی ماه یک هزار و سیصد و نود و هشت

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط