| 5 سال پیش musicema.com

تهران شلوغ بود، ترافیک بود آدم ها عصبی بودند انگار همه شان داشتند از جایی کسی می گریختند یک ساعت

تهران شلوغ بود، ترافیک بود آدم ها عصبی بودند انگار همه شان داشتند از جایی کسی می گریختند یک ساعت
تهران شلوغ بود، ترافیک بود. آدم‌ها عصبی بودند و انگار همه‌شان داشتند از جایی و کسی می‌گریختند. یک ساعتی که می‌رفتی اما، آن قسمتِ شهرنشینِ لواسان را که رد می‌کردی، زندگی فرق داشت. جاده خلوت بود و آدم‌ها آرام. گیاه بود و درخت بود و سبزه و حال و هوایی که روح را جلا می‌داد. در گوشه‌ی خلوتی یک خانه بود با زن و مردی آرام و عاشق. خانه برای مردی است که سال‌های سال است که یکی از ستون‌های موسیقی است. طرحِ خانه را خودش داده است. آن خانه‌ی سپیدِ ساده را. درخت‌ها را خودش کاشته است. آن سروِ زیبای بلند قامت را. زن توی باغچه بذر ریحان ریخته با تربچه‌‌های نقلی و نعنا. مرد آرام است، مثلِ همان هوا. بزرگ است و در عینِ حال بذله‌گو. استاد است و مهربان. خالقِ ماندگارترین قطعاتِ موسیقی این مرز و بوم است و افتاده. هم‌نشینِ بسیاری از بزرگان است و متواضع. اینجا همه چیز مثلِ قصه است. به خانه‌ی سفیدشان که می‌روی، دوست نداری که بیرون بیایی. دلت می‌خواهد زیرِ سایه‌ی این عشق بمانی تا ابد. که یادت بیفتد زندگی باید چه شکلی باشد و نیست. آدم‌ باید چه خلق و خویی داشته باشد و ندارد. «موسیقی ما» با استاد «فرهاد فخرالدینی» گفت‌وگویی انجام داده است و شما را به عیشِ‌ دیدنِ آن دعوت می‌کند..
.
Musicema.com
.
#‌فرهاد_فخرالدینی #‌فرهادفخرالدینی #‌موسیقی #‌موسیقی_سنتی #‌موسیقی_ایرانی #‌صبا #‌موسیقی_ما

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط