فرزندانِ نداشته عزیزتر را به مثابه یک اصل پذیرفته تا به هم رسیدنِ دو سرِ طناب به نفس نکشیدن ادام

فرزندانِ نداشته عزیزتر را به مثابه یک اصل پذیرفته تا به هم رسیدنِ دو سرِ طناب به نفس نکشیدن ادام
‌ ‌
فرزندانِ نداشته‌ی عزیزتر از داشته‌هایم
در زندگی اصلی داریم به نام: "به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند"!
به کمک این اصل، شما نه تنها می‌توانید به خواسته‌ها و مطالباتِ مخاطبتان وَقعی ننهید، بلکه حتی می‌توانید برخی از ابتدایی‌ترین‌ نیازهایش را هم از او کسر کنید، تا نامبرده عطای درخواست و اعتراض را به لقایش بخشیده و هر آنچه که به او تحمیل می‌کنید را به مثابه یک اصل پذیرفته و تا به هم رسیدنِ دو سرِ طناب به "نفس نکشیدن" ادامه دهد. حالا این به مرگ گرفتن می‌خواهد فیلتر کردن راه‌های حداقلیِ ارتباطی باشد یا ناتوانی در پر كردنِ يك باك!
فرزندانم! نمی‌دانم آن روزها که این نامه را می‌خوانید در دلتان ناچیز بودنِ خواسته‌های روزهای جوانی‌مان را به سُخره خواهید گرفت، یا روندِ به مرگ گرفتن‌ها، طوری پیش خواهد رفت که همین ناچیزها، دست‌نیافتنی‌ترترتر می‌شوند برایتان!
نمی‌دانم... فقط امیدوارم مثل بسیاری از هم‌عصرهای امروزِ مادرتان، از اینهمه مرگ، نمرده باشید!
يا در مسيرِ راضي شدن به تب، آنقدر به مرگ نگرفته باشندتان كه واقعاََ بميريد!
و در دل نگویید:
ما آزموده‌ایم در این "قعر" بختِ خویش
بیرون کشید باید از این ورطه، رختِ خویش

#‌باران_نیکراه
تکه‌ای از مجموعه‌ی:" #‌برای_فرزند_نداشته_ام "

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط