روایتی جالب می خواهم برایتان بنویسم از سفر اخیرم به سیستان بلوچستان بانویی نیکوکار در این سفر همرا

روایتی جالب می خواهم برایتان بنویسم از سفر اخیرم به سیستان بلوچستان بانویی نیکوکار در این سفر همرا
?
روایتی جالب می خواهم برایتان بنویسم از سفر اخیرم به سیستان و بلوچستان . بانویی نیکوکار در این سفر همراهم بود که بنمایندگی از طرف یکی از بستگان نزدیکش که آقایی هشتاد ساله است آمده بود تا منطقه ای را برای ساخت مدرسه انتخاب کند . بانو برایم تعریف کرد این آقای نیکوکار که بسیار هم زندگی برخورداری دارد زمانی که کودک بوده و در سن مدرسه ، بدلیل نداشتن لباس و کفش نو به مدرسه نمی رود و گوشه ای در کوچه می ایستد و دیگر دانش آموزان را پنهان نگاه می کند . بانو قمرالملوک وزیری از آن مسیر در حال عبور بوده کودک را می بیند و می پرسد چرا مدرسه نمی روی ؟ کودک می گوید لباس نو ندارم و خجالت می کشم . قمرالملوک می رود و برای کودک سر تا پا لباس و کفش نو می خرد و به او می گوید حال بپوش و به مدرسه برو . کودک بقدری خوشحال میشود که همانجا تصمیم می گیرد که خوب درس بخواند تا انسان بزرگی شود که بتواند به کودکان فقیر کمک کند . کودک درس می خواند و انسان موفق و برخورداری از نظر مالی میشود . کودک آن روز پیر مرد امروزی شده که حالا عشقش ساخت مدارس برای کودکان محروم است و خیلی دوست دارد لااقل اسم یکی از مدارسی را که ساخته قمرالملوک وزیری بگذارد . او مدارس زیادی ساخته اما نتوانسته اسم هیچیک را قمرالملوک بگذارد . این قصه درس بزرگی دارد و آن اینکه یک حرکت انسانی چقدر در سرنوشت یک کودک می تواند اثر گذار بوده و آینده یک کودک را بسازد .
@mehrafarincharity
#‌کودک #‌کودکان #‌زندکی #‌سیستان #‌بلوچستان #‌سیستان_بلوچستان #‌سیستان_و_بلوچستان #‌ایران #‌نیکوکاری #‌حمایت #‌مهرآفرین_باشیم

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات


مطالب مرتبط