| 5 سال پیش Reza Sadeghi

یه شب بغض داشت ، تلفنم زنگ خورد ، دیدم میثم ، قبل من گفت این بخون ، اینقد صداش خیس بود نتونستم حرف

یه شب بغض داشت ، تلفنم زنگ خورد ، دیدم میثم ، قبل من گفت این بخون ، اینقد صداش خیس بود نتونستم حرف
يه شب بغض داشت ، تلفنم زنگ خورد ، ديدم ميثم ، قبل سلام من گفت اين و بخون ، اينقد صداش خيس بود نتونستم حرف بزنم ...
و خوندم " قوى نيستم وقتى از دست ميدم " ...
حالا نوبت من بود ، زنگ زدم و فقط گفتم : اين همه حرف پاييز منه ، ...
و شد اين حكايت عجيب پاييزى و دلتنگى و عاشقى ...
ميذارم كانال تلگرام كاملش و بشنوين شك ندارم سيگار هم نكشيد ، حسرت عشقى كه نيست و ...... .
.
@meisamyousefi
#‌فصل_تازه_رضا_صادقى #‌پادشاه_فصلها_پاییز #‌دلتنگى

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط