|
5 سال پیش
Hooman Khalatbari
کهن دیارا دیار یارا دل از تو کندم ولى ندانم، که گر گریزم، کجا گریزم گر بمانم، کجا بمانم بیست سه
◻
كهن ديارا!
ديار يارا!
دل از تو كندم ولى ندانم،
كه گر گريزم، كجا گريزم؟
و گر بمانم، كجا بمانم؟
.
بیست و سه سال پیش، در چنین روزی - ۲۸ شهریور ۱۳۷۵ - برای ادامه تحصیلات دانشگاهی در رشته رهبری ارکستر و رهبری کر ( نه اینکه رهبر تجربی بلکه علم اساسی و دانشگاهی ) ، دیدن دنیای بیرون از ایران و آگاهی از دنیای واقعی و حقیقی موسیقی خارج از ایران ( خارج از به به - چه چه های رایج و حاکی از ناآگاهی) ، همه چی را گذاشتم و گذشتم و عازم اتریش شدم و مستقیم آمدم به شهر گرتس. کیاوش صاحب نسق آمد ایستگاه قطار دنبالم و برد دانشگاه موسیقی ، طبقه اول، اتاق ۱۲۹... ❤?❤
19 سپتامبر 1996 میلادی بود.
روز تولد معلمم مصطفی کمال پورتراب بود. ازش خداحافظی کردم و
ایران را گذاشتم و گذشتم ...
.
بارها برای دیدار یا کنسرت در تالار و حتی کارگاه آموزشی در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر در کرج به ایران آمدم.
حتی نه سال پیش از طرف انجمن موسیقی برای کارگاه آموزشی با گروه کر تالار وحدت به ایران دعوت شدم - که ناگهان و به صلاحدید روسای وقت تالار وحدت ( که البته همه دووووود و از صفحه موسیقی کشور محو شده اند ) میهمان تازه دعوت شده، ممنوع الکار و ممنوع الفعالیت شد ( !!! ) - مبهوت، بسیار دل چرکین و ناراحت به اتریش برگشتم و دیگر تا به امروز به ایران نیامده ام !
همین دل چرکینی و دلگیری و دلسردی باعث شد به دعوت برنامه ی
" آکادمی موسیقی گوگوش " جواب مثبت دادم ... مخصوصا جواب مثبت دادم تا روسا و دشمنانی که پای من رو از ایران بریدند، هرشب من رو در صفحه تلویزیون منزلشون به چشم ببینند و از خشم بسوزند! بماند که سوختند و دود شدند و محو ... باقی هم که مشخصه!
.
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران
#هومن #هومن_خلعتبری #سفر #شهریار #نادر_نادرپور #کیاوش_صاحب_نسق #پورتراب #مصطفی_پورتراب
@kiawasch
كهن ديارا!
ديار يارا!
دل از تو كندم ولى ندانم،
كه گر گريزم، كجا گريزم؟
و گر بمانم، كجا بمانم؟
.
بیست و سه سال پیش، در چنین روزی - ۲۸ شهریور ۱۳۷۵ - برای ادامه تحصیلات دانشگاهی در رشته رهبری ارکستر و رهبری کر ( نه اینکه رهبر تجربی بلکه علم اساسی و دانشگاهی ) ، دیدن دنیای بیرون از ایران و آگاهی از دنیای واقعی و حقیقی موسیقی خارج از ایران ( خارج از به به - چه چه های رایج و حاکی از ناآگاهی) ، همه چی را گذاشتم و گذشتم و عازم اتریش شدم و مستقیم آمدم به شهر گرتس. کیاوش صاحب نسق آمد ایستگاه قطار دنبالم و برد دانشگاه موسیقی ، طبقه اول، اتاق ۱۲۹... ❤?❤
19 سپتامبر 1996 میلادی بود.
روز تولد معلمم مصطفی کمال پورتراب بود. ازش خداحافظی کردم و
ایران را گذاشتم و گذشتم ...
.
بارها برای دیدار یا کنسرت در تالار و حتی کارگاه آموزشی در دانشکده موسیقی دانشگاه هنر در کرج به ایران آمدم.
حتی نه سال پیش از طرف انجمن موسیقی برای کارگاه آموزشی با گروه کر تالار وحدت به ایران دعوت شدم - که ناگهان و به صلاحدید روسای وقت تالار وحدت ( که البته همه دووووود و از صفحه موسیقی کشور محو شده اند ) میهمان تازه دعوت شده، ممنوع الکار و ممنوع الفعالیت شد ( !!! ) - مبهوت، بسیار دل چرکین و ناراحت به اتریش برگشتم و دیگر تا به امروز به ایران نیامده ام !
همین دل چرکینی و دلگیری و دلسردی باعث شد به دعوت برنامه ی
" آکادمی موسیقی گوگوش " جواب مثبت دادم ... مخصوصا جواب مثبت دادم تا روسا و دشمنانی که پای من رو از ایران بریدند، هرشب من رو در صفحه تلویزیون منزلشون به چشم ببینند و از خشم بسوزند! بماند که سوختند و دود شدند و محو ... باقی هم که مشخصه!
.
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران
#هومن #هومن_خلعتبری #سفر #شهریار #نادر_نادرپور #کیاوش_صاحب_نسق #پورتراب #مصطفی_پورتراب
@kiawasch
بیشتر...
تبلیغات