ساده لذت بخش آدم های بزرگ از کوچک ترین وقایع زندگی لذت می برند...شاید شبیه کتاب خواندن رو به حیاط

ساده لذت بخش آدم های بزرگ از کوچک ترین وقایع زندگی لذت می برند...شاید شبیه کتاب خواندن رو به حیاط
?ساده و لذت‌بخش «آدم‌های بزرگ از کوچک‌ترین وقایع زندگی لذت می‌برند»...شاید شبیه کتاب خواندن رو به حیاط خلوت و دیوار سیمانی! یا کاپوچینو خوردن در همین لیوان شیشه‌ایِ غیرشخصیِ ساده و قدیمی کنار یک پنجره دهه شصتیِ خاک گرفته...
گاهی که آدم دلش لذت‌های ساده و معمولی می‌خواهد حتی بوی باد و خاک هم حالش را خوب می‌کند.
احتمالا نوعی دیوانگی است اما من از کوچک‌ترین رخدادهای ممکن هم لذت می‌برم مثل پیدا کردن خانه اصلی مورچه‌ها و مدت‌ها غرق شدن در مسیر رفت و آمدشان...جوری که زمان از دستم در می‌رود! و همیشه بعد از همین لذت‌های ساده و رهاسازی ذهن کارهای بزرگی انجام داده‌ام!

پ.ن۱: سیگار، فندک و جاسیگاری مال پدرجان است.

پ.ن۲: گاهی پدر، آنقدر فلسفی و در سکوت با آرامش کنار پنجره سیگار می‌کشد، فکر می‌کند و پک عمیق می‌زند که هرگز دلم نمی‌خواهد بگویم:«آقاجون اینقدر سیگار نکش، کمش کن لطفا»...او کنار پنجره سیگار می‌کشد، به بیرون خیره می‌شود، پلک نمی‌زند و من همچنان از تماشایش لذت می‌برم... عکس اول: زینب‌خانووووم‌جون(به قول خودش از اون عکس هنریا که دوست داری...) #‌زواره #‌شهر_پدری #‌خانه_روستایی #‌پنجره #‌سیگار #‌لذت #‌بزرگ #‌پنجره #‌کتاب_من #‌مینا_قاسمی_زواره

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط