..تسلیت تسلیت هفده ساله که بودم سال اول دانشگاه اون زمان هیچ چیز مثل این روز ها نبود یه همکلاسی دا

..تسلیت تسلیت هفده ساله که بودم سال اول دانشگاه اون زمان هیچ چیز مثل این روز ها نبود یه همکلاسی دا
.
. تسليت و تسليت
هفده ساله كه بودم
سال اول دانشگاه
اون زمان هيچ چيز مثل اين روز ها نبود
يه همكلاسي داشتم بنام سيد ابوالقاسم زرگر كه ما مسعود صداش ميكرديم .
پدرم به من اجازه آب خوردن نميداد چه برسه به مسافرت و شمال و تفريح كه البته بسيار كار درستي انجام ميداد در اون شرايط
و بودن مسعود كنار ما و همراهيش در حقيقت مجوزي بود براي همه اين شيطنتها .
ياد همه اون روزها ، شبها و كنار هم بودنها ، مسافرتها ، عشق و عاشقيها به خير .
ياد فيلم نوبت عاشقي و اينكه مسعود من و يكي از دوستانم رو با هماهنگي پدرم برد سينماي آزادي به خير . ياد شمالهاي قشنگي كه با هم ميرفتيم به خير ، هميشه به من با يه حسرت خاصي ميگفت ، پسر ببين دلت بهت چي ميگه و من برايش مينوشتم
دلم ميخواهد بروم شمال عشق
شرق محبت
لب واژه هاي رود
تور تصوير پهن كنم
هر روز يك ديگ مرغ و انار بخورم
خواهش كنم شاعران غزل آلا چند بيت از قصيده زلف يك پري دريايي را برايم بخوانند

مسعود مثل يه برادر بزرگتر همه جا با ما و من بود و مثل شير مراقب .
مسعود اون موقع متأهل بود و ما رفت و آمد خانوادگي داشتيم .
امروز بعد از سي سال
پسر مسعود ، دكتر سيد علي زرگر دانشخوي خود ما و متخصص داخليه و دختران گلش ، پزشك هستن
اما
و اما
از امروز همسر نازنينش در كنار مسعود و عزيزانش نيست
نميدونم حتما يه جاي خيلي بهتر هست و براي همه ما دعا ميكنه
اينها رو از ته دلم براتون نوشتم و اشك تو چشام جمع شده ، نميدونم ولي ازتون ميخوام براي همسر مسعود آرزوهاي خوب داشته باشيد و خدا به خانواده دكتر زرگر صبر بده كه نبودن همسر و مادر خيلي سخته

توضيح اينكه فيلم مربوط به سالها قبله وقتي يكي از همكلاسيهاي ما بعد از سالها دوري از آمريكا آمده بود و دست جمعي رفته بوديم نهار و صحبت از عشق بود و فيلم نوبت عاشقي و خاطرات آن سالها و آن روز خاص .
#‌عشق #‌مادر #‌همسر #‌دنيا #‌دنياي_بي_وفا #‌مسعودصابری #‌مسعودصابري #‌مسعودصابري_دلتنگي #‌داريوش_اقبالى #‌داريوش #‌دكتر_صابري #‌دكتر_صابرى #‌دكتر_مسعود_صابري #‌دكتر_مسعود_صابری #‌دكتر_مسعود
@mahdiyarsaberi @dr_masoudsaberiofficialfanpage @deghbali

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط