دیشب دلیلی با اعصابی ناراحت تو خونه بودم که حسین متولیان عزیز این متن رو برام تو واتس اپ فرستاد حس

دیشب دلیلی با اعصابی ناراحت تو خونه بودم که حسین متولیان عزیز این متن رو برام تو واتس اپ فرستاد حس
دیشب ب دلیلی با اعصابی ناراحت تو خونه بودم که حسین متولیان عزیز این متن رو برام تو واتس اپ فرستاد .( حسین جان ممنون که با این یاد داشتت خاطرات تئاتر پینوکیا رو که خیلی در موردش کم لطفی شد برام زنده کردی . این‌نمایش هم سال ۹۴ مدتی توقیف شد و با کلی سانسور و تغییرات در همه چی ب کارش ادامه داد ولی هیچ کس در حمایتش یاد داشتی ننوشت ، پستی نزاشت و کمپینی تشکیل نداد و اینطوری بود که این روند تا ب امروز ادامه داشته و خواهد داشت ..) از زبان حسین متولیان ؛ نوشته رو توي ياد داشتهاي مجازيم پيدا كردم: توي اين روزنامه ها همه چيز مي نويسند
جز تنهايي!
من كه فكر ميكنم مدرنيته خدمت بزرگي به من و تو كرده!
از ما ماشينهايي ساخته كه بايد با يك دكمه شارژ شويم!
يا مثلا براي خريد قهوه به خيابان برويم!
توي خيابانهاي عجول و سر درگم، گُم شويم!
و يك پري مهربان كه قبل از خودمان، تلفظ اسمهايمان را مي شكند؛ ما را كشف كند!
ميبيني مدرنيته چقدر خوب است!
حالا مي توانيم هر شب تا صبح براي آدمهاي پشت شيشه برقصيم و پول توي جيب پري مهربان قصه بريزيم!
حتي ميتوانيم محبوب باشيم و آدمهاي زيادي ما را دوست داشته باشند! اما از پشت شيشه!
كسي قرار نيست به ما نزديك شود!
چون ما قرار داد بسته ايم!
ما محكوميم به تنهايي!
نمايش محترم "پينوكيا" كه يك هفته اي بيشتر از اجراي آن در تماشاخانه ايرانشهر نمانده است با لطافتي گزنده كه بر آمده از حال طنازانه ي آن است، تنهاييمان را به رخمان مي كشد...!
ممنونم از "شهره سلطاني" عزيز كه امشب مرا به هنر و مهرباني خود و گروه دوست داشتني اش ميهمان كرد!
به همه ي دوستان هنرمندم كه تكه اي از وجود شريفشان در تسخير تنهايي ست توصيه ميكنم يكي از غروبهاي هفته ي پيش روو را به ديدن اين نمايش بگذرانند و در انتها تمام قد بايستند و براي تنهاييشان دست بزنند...!
#‌شهره_سلطانی#‌حسین_متولیان
#‌پینوکیا#‌نمایش#‌تئاتر#‌توقیف

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط