مردم روستای سبهانیه خیلی خشمگین بودن خیلی ها بهم زنگ می زدند، می گفتن تو روستاها نرید مردم ناراحتن

مردم روستای سبهانیه خیلی خشمگین بودن خیلی ها بهم زنگ می زدند، می گفتن تو روستاها نرید مردم ناراحتن
?مردم روستای سبهانیه خیلی خشمگین بودن! ?خیلی‌ها بهم زنگ می‌زدند، می‌گفتن تو روستاها نرید مردم ناراحتن ممکنه برخوردی پیش بیاد.اما ما رفتیم(من،زهراجان رفیعی و حامد خورشیدی).رفتیم بین مردم که صحبت کنیم.روستای سبهانیه؛ درسته مردم خیلی ناراحت و خشمگین بودن! ده شبانه‌روز کار بی وقفه، ایجاد سیل‌بند و سدخاکی و ترس و وحشت شکسته شدن سیل‌بند و رفتن روستا زیر آب...با همه ‌وجودشون داشتن از روستا محافظت می‌کردند، زهرا داشت با مردم روستا صحبت می‌کرد و منم همزمان فیلم می‌گرفتم و سوال می‌پرسیدم برای گزارش تصویری!یه جوون زرد پوشی(علاء) با عصبانیت اومد سمت‌مون و شروع کرد، صداش گرفته بود، گلوش خشک بود به زور متوجه می‌شدیم چی میگه...اینقدر عصبانی بود که گفتم الان یه دست کتک مشتی می‌خوریم، تو صحبتاش گفت:(شما نمی‌فهمید من چی می‌گم، من فردا ۲۱ عروسیمه کنسلش کردیم میفهمی یعنی چی؟!ده شبانه روزه نخوابیدم میفهمی یعنی چی؟)به حرفاش کامل گوش دادیم و آرومش کردیم، وقتی آروم‌تر شد خیلی بهمون کمک کرد، روستا رو دیدیم و بیشتر با مردم صحبت کردیم. از اونجا رفتیم به سمت روستاهای دیگه...و دو روز بعدش اومدیم تهران! چند روزی گذشت و من تو فکر خیلیا بودم مخصوصا همین جوون!یک شب پیامی بهم رسید که (خانوم قاسمی من همونیم(علاء)که بهتون گفتم ۲۱ عروسیمه و کنسل کردیم، مردم کمک کردند، قراره فروردین۲۷عروسیمو تو قایق روی آب(سیل) بگیریم می‌خواستم دعوت‌تون کنم بیاید.)
بهش زنگ زدم گفتم: جدی داری عروسی می‌گیری اونم رو سیل، تو قایق!؟گفت: آره مردم و بچه‌های قرارگاه خاتم کمک کردند.به شوخی گفتم: اگر سیل برا هیچ کسی چیزی نداشت ولی برا تو یه عروسی مفتی و باحال آورد!کلی خندید و من کیف کردم که بعد از ا‌ون همه سختی میتونه بخنده و داره دوماد میشه...خوشبخت بشی برادر?? پ.ن: با مقاومت مردم روستا خطر از بیخ گوش سبهانیه گذشت هر چند بخش‌هایی دچار آبگرفتگی شد اما مردم هنوز در روستا در حال محافظت از زندگی و زمین‌های کشاورزی‌شان هستند. #‌flood #‌گزارشگر #‌اهواز #‌مینا_قاسمی_زواره #‌سوسنگرد #‌سبهانیه #‌iran #‌عروسی #‌حال_خوب #‌سیل #‌خوزستان

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط