|
5 سال پیش
Behnoush tabatabaei
.اولین دیدار ما بود...پانزده سال پیش در..عشق گمشده...بعد از آن...پیله هاى پرواز...اون روزها...همه
.
اولين ديدار ما بود...
پانزده سال پيش در ..
"عشق گمشده "...
و بعد از آن...
"پيله هاى پرواز "...
اون روزها...
همه جانم چشم بود و گوش تا خووب ببينم و بشنوم از بزرگى كه نگاه مهربونش پشت و پناه منِ تازه وارد بود...
من اون نگاه رو از كودكى مي شناختم...
آشناى آشنا بود... از همان وقتى كه كودكانه ، دلواپسانه گريه مى كردم براى گلهاى قيچى شده ى گلخونه ى خان بابا...
حالا خان بابا كنارم بود و مى شد از نزديك حس كرد بزرگى رو
پرسيدم:
_آقا چه كار بايد بكنم؟ من كه اول راهم ،شما بگو بايد چه كنم؟
_دخترم !
فقط اينو يادت باشه...
براى اينكه ، همه چى بشى در اين راه بايد اول
هيچ بشى... در اين راه
#جمشيد_مشايخى
روحت شاد ???
اولين ديدار ما بود...
پانزده سال پيش در ..
"عشق گمشده "...
و بعد از آن...
"پيله هاى پرواز "...
اون روزها...
همه جانم چشم بود و گوش تا خووب ببينم و بشنوم از بزرگى كه نگاه مهربونش پشت و پناه منِ تازه وارد بود...
من اون نگاه رو از كودكى مي شناختم...
آشناى آشنا بود... از همان وقتى كه كودكانه ، دلواپسانه گريه مى كردم براى گلهاى قيچى شده ى گلخونه ى خان بابا...
حالا خان بابا كنارم بود و مى شد از نزديك حس كرد بزرگى رو
پرسيدم:
_آقا چه كار بايد بكنم؟ من كه اول راهم ،شما بگو بايد چه كنم؟
_دخترم !
فقط اينو يادت باشه...
براى اينكه ، همه چى بشى در اين راه بايد اول
هيچ بشى... در اين راه
#جمشيد_مشايخى
روحت شاد ???
بیشتر...
تبلیغات