| 4 سال پیش Parastoo (Elham)Salehi

حیفم اومد شما نخونیدش سفیر جابلصا : ما امتیازاتی می خواهیم در قبال این که به این سرزمین حمله نمی

حیفم اومد شما نخونیدش سفیر جابلصا : ما امتیازاتی می خواهیم در قبال این که به این سرزمین حمله نمی
(حیفم اومد شما نخونیدش)
سفیر جابلصا : ما امتیازاتی می خواهیم در قبال این که به این سرزمین حمله نمی کنیم قربان.
سلطان مار : یعنی که باج می خواهید. ولی این کار دزدان سر گردنه است.
سفیر جابلقا : سو تفاهم نشود، ما امتیازاتی می خواهیم تا شما را از شر دزدان سر گردنه حفظ کنیم.
سلطان مار : ولی دزدان سر گردنه از شما دوستانه تر رفتار می کنند.
سفیر جابلقا : این فهرست امتیازات مختصری است که برای کشور شما حیاتی نیست ولی _
سلطان مار : چه فهرست مختصری!
سلطان مار : آهای غلام برو آن وسط بخواب.
سیاه : بخوابم!؟
سفیر جابلصا : فرمودند بخواب.
سیاه : خواب هم ببینم ؟
سلطان مار : فقط خودت را بزن به خواب، بی حرکت ! حالا این چیست آقایان؟ عین مرده، جسد.
سفیر جابلقا : مو نمی زند!
سفیر جابلصا : گویی سالهاست به رحمت حق رفته!
سلطان مار : حالا شما لطفا بروید کلاه جسد را بردارید.
سفیر جابلصا : کلاه ؟ با کمال میل.
سلطان مار : شما کفش جسد را بردارید.
سفیر جابلقا : هر چه بفرمایید.
سلطان مار : شما جلیقه ی جسد را بکنید.
سفیر جابلصا : چه افتخاری.
سلطان مار : شما بروید پیراهن جسد را در بیاورید.
سفیر جابلقا : چه سعادتی.
سلطان مار : و شما بروید شلوار جسد را بکنید.
سیاه (از جا می پرد و شلوارش را می چسبد ) این دیگر نه . این دیگر نه !
سلطان مار : می بینید آقایان ؟
ملت به اینجا که برسد از جا بلند می شود !!! نمایشنامه سلطان مار اثر استاد بهرام بیضایی
#‌بهرام_بیضایی
#‌سلطان_مار
#‌پرستو_صالحی
#‌بازیگر_سابق

بیشتر...


تبلیغات

تبلیغات

مطالب مرتبط